در این بخش بیوگرافی بهزاد فراهانی بازیگر معروف سینما و تلویزیون را مرور میکنیم. بیوگرافی بهزاد فراهانی از بازیگران مرد خوب و توانمند کشورمان که بیشتر او را با سریال امام علی(ع) به یاد می آوریم ، به همراه اطلاعاتی از زندگی شخصی و هنری او و خانواده اش و تحصیلاتش در فرانسه را میخوانیم.امروز از 0 تا 100 با بیوگرافی بهزاد فراهانی آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
بهزاد فراهانی چند سال سن دارد؟
بهزاد فراهانی با چه کسی ازدواج کرده است؟
بهزاد فراهانی چند فرزند دارد؟
بهزاد فراهانی فعالیت خود را از چه سالی آغاز کرد؟
خلاصه بیوگرافی بهزاد فراهانی
نام اصلی | لطف الله درمَنَکی فراهانی |
نام هنری | بهزاد فراهانی |
تاریخ تولد | 1 بهمن 1323 |
محل تولد | اراک |
محل زندگی | تهران |
تحصیلات | فارغ التحصیل فوق لیسانس رشته نمایش از دانشگاه هنرهای دراماتیک و تئاتر ملی فرانسه |
پیشه | بازیگر و فیلمنامهنویس |
سالهای فعالیت | 1340تاکنون |
همسر | فهیمه رحیمینیا |
فرزندان | شقایق، گلشیفته و آذرخش |
قد | 164 سانتیمتر |
بیوگرافی بهزاد فراهانی
بهزاد فراهانی اگر چه مدتهاست بیشتر یادآور نام جنجالی دخترش گلشیفته فراهانی است؛ اما نزدیک به ۵۰ سال است در تئاتر و تلویزیون و سینمای ایران خاک صحنه خورده و هنرآفرینی کرده است. همه ما هنرنمایی او در نقش معاویه سریال امام علی را به خاطر سپرده ایم.تصور کنید در سریال «امام علی ع» قرار بود نقش معاویه را کسی دیگر غیر از او بازی کند؛ انگار سریال چیزی کم داشت؛ درست به همان نسبت که اگر قرار بود نقش مالکاشتر یا عمروعاص را، کسی دیگر غیر از ارجمند و فتحی بازی کنند. هر هنرمندی به چنین جایگاهی نمیرسد که بتواند نقشهایی را، چنان بهخود گره بزند که بدون حضور او، انگار که آن مجموعه و فیلم و اثر چیزی کم داشته باشد. بسیاری از فیلمهای دیگر او همچون کت جادویی نیز به یاد ماندنی هستند. در ادامه بازیگرآنلاین را دنبال کنید تا نگاهی به بیوگرافی بهزاد فراهانی داشته باشیم.
در بیوگرافی بهزاد فراهانی آمده است: او متولد 1 بهمن 1323 در اراک ، بازیگر و فیلمنامه نویس (تئاتر) است
در بیوگرافی بهزاد فراهانی لازم به ذکر است : فارغ التحصیل لیسانس و فوق لیسانس رشته نمایش از دانشگاه هنرهای دراماتیک و تئاتر ملی فرانسه می باشد که از 15 سالگی وارد تئاتر شد
کودکی بهزاد فراهانی
در تهران در محله چهارصد دستگاه زندگی می کردیم که در آنجا حسن آقا حبیبی مرد بزرگ فوتبال ؛ کاپیتان و همه کاره تیم ملی بود. ما از چنین موهبت بزرگی برخوردار بودیم که بتوانیم فوتبال را زیر نظر ایشان و برادرانش شروع کنیم
بعد از آن از طریق مدرسه ابوریحان به مسابقات آموزشگاهی می رفتم تا اینکه مدتی هم در تیم ابوریحان در پست هافبک بازی می کردم
قد بهزاد فراهانی
در بیوگرافی بهزاد فراهانی امده است قد او 164 سانتی متر است.
بیوگرافی خانواده بهزاد فراهانی
نام اصلی اش لطف الله درمَنَکی فراهانی است و محل تولدش روستای درمنک در بخش فرمهین ، استان مرکزی است پدرش غلامرضا فراهانی است و در سال 1331 با خانواده به تهران کوچ کردند.
میگوید: بچه یک کشاورز هستم و در صحرا بزرگ شدم. به همین دلیل باد ، باران ، خاک و درختان را بسیار دوست دارم.
پدرش به روایت او، قد بلندی داشته و عرض سینهاش یک متر میشده و وقتی که در نقش حضرت عباس و… ظاهر میشده، هیبت و شکوه دیگری پیدا میکرد. خودش هم که پسر حر و طفلان مسلم را شبیهخوانی میکرده و البته بعدها کارش به شبیهخوانی علیاکبر هم رسیده است.
ازدواج و وضعیت تاهل بهزاد فراهانی
بیشترین جستجوها در بیوگرافی بهزاد فراهانای درباره همسر ایشان است که شما عزیزان میخواهید بدانید همسر ایشان کیست.
بهزاد فراهانی در سال 1346 وقتی 23 ساله بود با فهیمه رحیم نیا که 20 سال داشت ازدواج کرد که ثمره این زندگی دو دختر و یک پسر می باشد.
شروط همسر بهزاد فراهانی برای ازدواج
زمانی که از همسرم خواستگاری کردم ، او سه شرط برایم گذاشت؛ اینکه ادامه تحصیل بدهم ، دانشگاه بروم و سیگار را هم ترک کنم. من همه شروط را قبول کردم و باهم ازدواج کردیم.

فرزندان بهزاد فراهانی
فرزندانشان شقایق متولد 1351 ، آذرخش متولد 1360 و گلیشفته متولد 1362 می باشد که حالا هر دو دختر بازیگر و پسرشان در کار موسیقی و نقاشی است


دخترش گلشیفته شاید پرحاشیه ترین بازیگر زن سینمای ایران است که سالهاست از ایران مهاجرت کرده است.
فرزند خوانده بهزاد فراهانی
بهزاد فراهانی علاوه بر فرزندان هنرمندش ، فرزند خوانده ای به نام اردشیر رستمی نیز دارد که وی نیز همچون دیگر اعضای خانواده ی فراهانی ، بازیگر و هنرمند است.
بهزاد فراهانی: اردشیر نوجوانی بود که کار سخت یدی می کرد و با آذرخش دوست بود ، بعد از این جریان من او را دیدم و گفتم به خانه من بیا و او هم جزیی از خانواده من شد
زمانی که آمد خودش جای خودش را در خانه من باز کرد و با پسرم و دو دختر هیچ تفاوتی نداشت ، نوجوان بود پیش من آمد و تا 27 – 28 سالگی ماند و بعد هم ازدواج کرد و رفت
بهزاد فراهانی می گوید من آنقدر که با گلی (گلشیفته فرهانی) ، آذرخش و اردشیر فوتبال بازی کردم که هیچ پدری بازی نکرده است. من و گلی یه طرف می ایستادیم ، آذرخش و اردشیر طرف دیگر

مسیر هنری فرزندان بهزاد فراهانی
پدرم تعزیه خوان خوبی بود؛ پدر همسرم هم بزرگترین عکاس دهه 20 بود. در خانه ما همیشه هنرمندان رفت و آمد داشتند و این موضوع بر ادامه مسیر هنری فرزندانم تاثیرگذار بود. البته من تمام نیروی خودم را گذاشتم که شقایق این مسیر را نرود ، اما بدون اینکه به من بگوید خودش این راه را رفت. دوست داشتم آذرخش (پسرم) در حوزه موسیقی راهش را ادامه بدهد ، اما اکنون در حوزه تجسمی فعالیت می کند.

بیوگرافی فهیمه رحیم نیا همسر بهزاد فراهانی
فهیمه رحیم نیا متولد 1326 در تهران ، فارغ التحصیل رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه DEA استراسبورگ فرانسه می باشد. فهیمه رحیم نیا از سال ۱۳۴۷ در گروه «هنر ملی» در کنار هنرمندانی، چون بهرام بیضایی، بیژن مفید و بهزاد فراهانی فعالیت میکرد. همچنین فعالیت سینمایی خود را از سال ۱۳۴۹ به عنوان بازیگر در فیلم سینمایی تجاوز که ساختهی حمید مصداق و به نویسندگی بهزاد فراهانی بود آغاز کرد.
سفر بهزاد فراهانی به فرانسه
بعد از ازدواج و بچه دار شدن برای ادامه تحصیل همسرم (فهیمه) راهی فرانسه شدیم
آنجا با دو بازیکن ایرانی دانشجو بنام مجتبی شیرازی فوروارد پرسپولیس و بیژن فرخجسته که هافبک تیم دارایی بود آشنا شدم
از طریق آنها وارد تیمی شدم که بازیکن هایی از ملیت های مختلف از اروپا تا آفریقا و آسیا داشت ، هم درس می خواندیم هم در سطح آماتور بازی می کردیم
کتک خوردن بهزاد فراهانی از همسرش
من خیلی چیز ها را از همسرم یاد گرفتم. به او گفتم که هرگز زن دوم نمی گیرم و نگرانی از این بابت نداشته باشد. در طول این سال ها هرگز به همسرم اهانت نکرده ام و شاید تنها مردی در ایران باشم که از همسرم کتک خوردم! ماجرا این بود که خانواده همسرم همیشه برای ما هدیه می فرستادند و ما خیلی خوشحال بودیم. یک بار پستچی بسته ای آورد؛ آن روز بچه ها امتحان داشتند و همسرم تمام تلاش خود را کرد تا بسته ها را باز نکنیم ، اما بچه ها اصرار کردند که هدیه ها را ببینند. همسرم از این اتفاق ناراحت شد و لج کرد و با دست کوبید پشت من؛ دستش درد گرفت و گریه کرد (خنده)
راز شادابی و جوانی بهزاد فراهانی
همسرم را هم دوست دارم (خنده)؛ شاد و پرانرژی هستم ، چون پای بند امیدم و به فردای بهتر امیدوارم. احساس غم زدگی نمی کنم.
علایق و حقایقی درباره بهزاد فراهانی
در ادامه بیوگرافی بهزاد فراهانی مروری میکنیم بر علایق و حقایقی درباره ی او.با ما همراه باشید.
تیم های مورد علاقه بهزاد فراهانی
آرسنال محبوب ترین تیم من در دنیاست اما از منچستر یونایتد متنفرم
بعنوان یک آرسنالی حتی از رقیبی مثل چلسی هم این قدر متنفر نیستم که از منچستر تنفر دارم ، در فرانسه هم مارسی و پاری سن ژرمن را دوست دارم
دفاع بهزاد فراهانی از دخترش
بعد از مهاجرت دخترش گلشیفته فراهانی و انتشار عکس های برهنه او ، متن و نوشته های جعلی از طرف بهزاد فراهانی منتشر شد که همگی کذب می باشد.
او در تنها واکنش خود گفت: در دنیا این همه بدبخت و گرسنه وجود دارد ولی شما ها بند کرده اید به دختر من که چرا فلان می کند

از فقر می ترسم
فقر برای من تلخ است. وقتی در تهران بزرگ این شکاف طبقاتی را می بینم ، اذیت می شوم. راستش از فقر می ترسم؛ چون فقیر زندگی کرده ام و فقر را می شناسم. خوشبختی برای هر کسی معنایی متفاوت دارد؛ برای من خوشبختی یعنی عدالت اجتماعی. سعی کرده ام عدالت اجتماعی را در محیط کاری ام پیدا و رعایت کنم. آرزوی من خوشبختی مردم است.
تجربه بهزاد فراهانی در مکتب خانه
من در 7 سالگی محضر یک روحانی شریف مکتبخانه می رفتم که در مکتب همین بزرگوار به ضرب چوب و تهدید وادار شدیم بخشی از گلستان را حفظ کنم
بعد از کتاب گلستان ، بخش عمده ای از قرآن را خواندیم که تمام اصول دین ، فرعیات و همه این ها را به ضرب چوب در آن سن یاد گرفتم
البته از 8 سالگی هم یکدفعه به کتاب کیمیای سعادت محمد غزالی و جوامع الحکایات رسیدیم که واویلا شد
بهزاد فراهانی در جستوجوی ناصر
خیلی ناصرخان ملکمطیعی را دوست داشتم. خاطرات خوبی از او دارم. فیلمی بازی کرده بود به اسم «فرزند گمراه». آن موقع خانه خدا بیامرز داییام زندگی میکردم و درس میخواندم. به خالهام گفتم که به دایی بگوید که مرا به سینما ببرند؛ بچهها میآیند و از فیلمهایی که دیدهاند تعریف میکنند و دلم میسوزد. آنها هم مرا به سینما بردند. خیلی شیفته سینما شدم و بیشتر شیفته ملکمطیعی. یکبار از دیوار مدرسه خامنه در نارمک بالا رفتم که بپرم داخل حیاط مدرسه و او را ببینم؛ معلم ورزش بود آنجا. جلو رفتم. اسمم داخل لیست بچههایش نبود. گفت اینجا چه میکنی؟ گفتم برای دیدن شما اینجا هستم. حتی خانهاش را پیدا کردم و رفتم و دم پارکینگ خانهاش او را دیدم.
نا امیدی نسل جوان
عمری را در دانشگاه گذراندم و امروز شاگردانم را در میانه میدان هنر می بینم. واقعیت این است که ما بی سواد در نسل جوان زیاد داریم ، اما نخبه های شریفی هم داریم که برای کار جان می دهند. نا امیدی بزرگترین مسئله ای است که نسل جوان با آن مواجه است؛ خیلی ها فوق لیسانس می گیرند که قاب کنند و به دیوار بزنند تا جلوی چشم مادرشان باشد. در حالی که اصل خواندن و کتاب برای نسل ما تقدس داشت؛ امثال من پنج ماه منتظر می ماندیم تا یک کتاب را بخوانیم.
احترام پیشکسوت
امیدوارم هم سن و سال های من ناراحت نشوند؛ زمانی که می گویند «پیشکسوت» تن من می لرزد. وقتی به عزیزی پیشکسوت می گویند ، باید لیاقت این ارجمندی را داشته باشد. هر بار به من استاد می گویند حس می کنم ، پیشنهاد رفتن به بهشت زهرا و مرگ را به من می دهند.
علاقه بهزاد فراهانی به شطرنج
بازی شطرنج را دوست دارم و عادت دارم که همزمان با بازی شطرنج آواز هم می خوانم.
تجربه کار بهزاد فراهانی با بیضایی
من شاگرد بیضایی هستم و کارهایش را می فهمم ، دوستش دارم و به ایشان افتخار می کنم ما یکدیگر را بطور متقابل می فهمیم و علایق مشترکی داریم
برای همین همیشه دوست داشتم با او همکاری کنم چون حاصل این همکاری مثل فیلم سگ کشی (1379) قطعا جواب می دهد
تئاتر پورنوگرافی شده است
نتیجه توجه نکردن به تئاتر باعث رفتن آن به سمت گیشه و خالی شدن آن از محتوا و رفتن به سمت طنزهای مسخره و مسائل پورنوگرافی شده است
تلویزیون رسانه ملی نیست
بارها شنیدم گفتند تلویزیون رسانه ملی است اما من قبول ندارم که تلویزیون یک رسانه برای همه و ملی باشد ، بنظرم باید رسانه ملی دلسوز باش
درآمد بهزاد فراهانی
هر سال دو یا سه کار انجام می دهم ، زیاد تشنه کار کردن نیستم و با همان حقوق بازنشستگی زندگی ام تامین می شود که برایم کافی است
ترجیحا بیشتر در بخش صنفی و امور انجمن بازیگران خانه تئاتر فعال هستم
ادعای قالیباف کذب است
آقای فرهانی درباره ادعای قالیباف مبنی بر توسعه سالن های تئاتر در زمان شهرداری خود گفت: باید بگویم زمین خانه تئاتر را آقای روحانی در اختیار ما قرار داد
ادعای آقای محمدباقر قالیباف (رئیس مجلس کنونی) کذب است و من نقش شهرداری را در این میان نمی دانم
شروع فعالیت هنری بهزاد فراهانی
فعالیت هنری خود را از ۱۶ سالگی با بازی در تئاتر نزد خسرو مفید آغاز کرد. سپس به گروه شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران پیوست و به طور جدی تئاتر را دنبال کرد. پس از چند سال به سینما روی آورد و با بازی و نگارش فیلمنامه فیلم «تجاوز» به کارگردانی حمید مصداق، در سال ۱۳۴۹ به جمع اهالی هنر هفتم پیوست. فراهانی سه دهه است که حضوری مستمر در سینما، تلویزیون و تئاتر دارد.

یا فوتبال یا تئاتر
مدتی بعد گفتند بین تئاتر و فوتبال باید یکی را انتخاب کید ، وقتی این حرف را شنیدم خیلی گریه کردم اما گفتم چشم دیگر فوتبال بازی نمی کنم.در ظاهر فوتبال را کنار گذاشتم اما چون دل کندن از آن برایم سخت بود دور از چشم بزرگترها به بازی کردن ادامه می دادم.
ورود بهزاد فراهانی به رادیو
در همان دوران تئاتر پیشنهاد کار در رادیو داشتم که با توجه به موقعیت رادیو در آن روزگار قبول کردم تا اینکه کم کم دوران جوانی ما سر رسید. در دهه 40 به گروه داستان شب رادیو پیوستم. ابتدا نزد استادان بزرگی شاگردی کردم. به مرور نویسنده ، بازیگر و کارگردان برنامه های رادیویی و در 17 سالگی جوان اول رادیو شدم.
نویسندگی بهزاد فراهانی
مدتی در کنار رادیو با گروه هنری ملی همکاری کردم که در این گروه افرادی چون جوانمرد ، بیضایی و بیژن مفید حضور داشتند که در آنجا من درام نویس شدم
کارگردانی بهزاد فراهانی
بهزاد فراهانی اولین فیلم سینمایی خود با عنوان «مهمانی از کارائیب» را به تهیهکنندگی شهرام گیلآبادی مقابل دوربین میبرد.
فراهانی فیلمنامه این اثر عاشقانه را بر اساس رمان «مهمانی از کارائیب – شبی با کاسترو» به قلم خودش نوشته است و حمیدرضا قطبی به عنوان مشاور کارگردان او را همراهی میکند.جواد راهزانی مدیریت تولید این فیلم را بر عهده دارد.
در خلاصه داستان «مهمانی از کارائیب» آمده است: «خیاطی کارکشته عاشق بانویی شده که همسرش را اعدام کردهاند. خیاط به دلیل دلبستگی به رفاقت با دوستش، شجاعت بیان این عاشقانگی را ندارد و بانو نیز به دلیل وفاداری به شوی رفتهاش دهان میبندد و دل را لجام میزند. این عشق پنهان داستان ناتمام بسیاری از مردان و زنان شرقی است. عشقهایی که سرانجامش را باید در فلسفه شرق جست …»
بهزاد فراهانی نخستین بار در سینما حضور یافته و سال 1349 در 27 سالگی در فیلم تجاوز به کارگردانی حمید مصداق بازی کرده است. گرچه موفقیت این اثر نسبت به آثار شاخص بعدیش مانند سریال امام علی (ع)، بیشتر نبود اما تجربه خوبی برای بهزاد فراهانی محسوب میشود و همکاری با هنرمندانی همچون داوود رشیدی،فهیمه رحیم نیا و محمود دولت آبادی و… را تجربه کرد.
آثار ماندگار بهزاد فراهانی
بهزاد فراهانی در امام علی
یکی از هنرنمایی های بهزاد فراهانی در سریال امام علی است.این سریال یک مجموعه تلویزیونی تاریخی است که به کارگردانی و نویسندگی داوود میرباقری در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و ساخته شدهاست. این سریال محصول سال ۱۳۷۵–۱۳۷۰ است. از این مجموعه تلویزیونی نسخه سینمایی نیز تهیه شدهاست.
داستان این سریال از اواخر دورهٔ خلافت عثمان بن عفان شروع و تا پنج سال انتهایی و دوران خلافت و زندگی علی بن ابیطالب میپردازد.
بهزاد فراهانی در این سریال در نقش معاویة بن ابیسفیان هنرنمایی کرده است.

بهزاد فراهانی در کت جادویی
یکی دیگر از هنرنمایی های بهزاد فراهانی در مجموعه کت جادویی است. کت جادویی نام یک مجموعهٔ تلویزیونی ایرانی به کارگردانی محمدحسین لطیفی است که طی سالهای ۱۳۷۸–۱۳۷۷ تهیه و از شبکه ۳ سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید.
آقای اسکویی رئیس یک شرکت ساختمانی و برجسازی معتبر، کتی جادویی دارد که جیبهایش همیشه پُر پول است و هرگز تمام نمیشود. او در نظر دارد به نحوی از شر این کت خلاص شود، چراکه در کنار این ثروت بی حد و حصر، دردسرها و مشکلات فراوانی برایش ایجاد کرده است؛ به همین سبب، تصمیم میگیرد کت را به «عماد» کارمند شرکت که جوانی آس و پاس اما خوش قلب و سالم است، بسپارد.«عماد» خشنود است که با بدست آوردن آن کت، یک شبه راه صد ساله را طی میکند، اما…

بهزاد فراهانی در پس از باران
یکی دیگر از هنرنمایی های بهزاد فراهانی در سریال پس از باران است.پس از باران مجموعهای تلویزیونی به کارگردانی سعید سلطانی است که در ۳۷ قسمت در سال ۱۳۷۹ از شبکه ۳ سیما ایران پخش شد.
پس از باران روایتی انسانی از روابط ارباب و رعیتی بود. این سریال با موضوع قراردادن زندگی خانواده یک ارباب و حضور دختری با عنوان همسر دوم ارباب، شرایط جدید و مخالفتهای خانواده ارباب «همسر اول» و عواقب و عوارض چنین حضوری را نمایش میداد. در این سریال عشق همراه با ارباب بودن، و مظلومیت زنان دوم اربابان و قدرت اربابان و خانها را در گذشته میتوان دید. این سریال روایتی از دوران زندگی در زمان اوایل پهلوی دوم است و مشکلاتی که مردم متحمل میشدند.
بهزاد فراهانی در این سریال در نقش عمو جلال هنرنمایی کرده است.

بهزاد فراهانی در مدینه
یکی دیگر از هنرنمایی های بهزاد فراهانی در سریال مدینه است.او در این سریال به گفته ی خودش نقشی کوتاه اما عمیق و خاص دارد.
مدینه نام مجموعه تلویزیونی به کارگردانی سیروس مقدم و به تهیهکنندگی زینب تقوایی که در ایام ماه رمضان سال ۹۳ از شبکه شبکه یک سیما پخش شد. داستان این فیلم دربارهٔ زنی به نام مدینه است که هم قهرمان است و هم ضد قهرمان و دچار فراز و نشیبهایی میشود.
بهزاد فراهانی در این سریال در نقش بلبل هنرنمایی کرده است.
بهزاد فراهانی در پشت بام تهران
یکی دیگر از هنرنمایی های بهزاد فراهانی در سریال پشت بام تهران است. پشت بام تهران نام مجموعه تلویزیونی به نویسندگی سعید نعمتالله، به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیهکنندگی زینب تقوایی میباشد. این مجموعه تلویزیونی در زمستان ۱۳۹۴ از شبکه یک سیما پخش شد.
بهزاد فراهانی در این سریال در نقش آقا ولی هنرنمایی کرده است.
بهزاد فراهانی در خصوص هنرنمایی اش در این سریال میگوید:سعید نعمتاله از دوستان من است و ما با هم رفاقتی دیرینه داریم. پیش از این در سریال «مدینه» نیز با سعید نعمتاله کار کرده بودم که از آن کار هم بسیار راضی بودم. سعید تا حدودی نقش «آقا ولی» را برایم تعریف کرد و توضیحاتی در مورد این کاراکتر و قصه فیلم داد که چه نقشی را باید ایفا کنم. بعد از گفتوگوهایی که با هم داشتیم خوشحال شدم و قبول کردم که در این سریال همکاری داشته باشم
ذهنیتی که من از نقش داشتم طبق گفتهها و تعاریف سعید نعمتاله بود. نقش «آقا ولی» را دوست داشتم و با فراغ بال آن را پذیرفتم و فکر کردم که میتواند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند؛ امیدوارم این گونه شده باشد

بهزاد فراهانی در زیر پای مادر
یکی دیگر از هنرنمایی های بهزاد فراهانی در سریال زیر پای مادر است. زیر پای مادر نام مجموعه تلویزیونی به کارگردانی بهرنگ توفیقی و تهیهکنندگی زینب تقوایی میباشد. این مجموعه تلویزیونی در ماه رمضان (خرداد ماه) ۱۳۹۶ از شبکه یک سیما پخش شد و در زمستان ۱۳۹۹ این سریال در شبکه یک بازپخش شد.
بهزاد فراهانی در این سریال در نقش بیژن هنرنمایی کرده است. این سومین تجربه همکاری او با سعید نعمت الله است و در این سال های اخیر جز با نعمت الله با هیچ پروژه تلویزیونی دیگری همکاری نداشته.

بهزاد فراهانی در دلدار
آخرین هنرنمایی بهزاد فراهانی در تلویزیون در سریال دلدار است. دلدار یک مجموعه تلویزیونی به کارگردانی جمشید محمودی و نوید محمودی و نویسندگی علیرضامحمدی و مهدی حمزه محصول گروه فیلم و سریال شبکه دو تلویزیون ایران ملودرامی اجتماعی عاشقانه است که برای پخش در ماه رمضان سال ۱۳۹۸ تهیه و تولید شد.
بهزاد فراهانی در این سریال در نقش قاسم شریفی هنرنمایی کرده است. بهزاد فراهانی بازیگر پیشکسوت که یکی از نقش های کلیدی سریال «دلدار» را بازی می کند، می گوید نقشش و گروه تولید این سریال را دوست داشته است.
«دلدار» ملودرامیست اجتماعی که در بستر عواطف و اتفاقات اجتماعی که جوانان درگیر آن هستند از قبیل ازدواج، شغل و انتخابهای متعدد اتفاق میافتد. خط اصلی داستان درباره آرش جوان نخبه دانشگاهی است که به دلیل بیماری مادرش دانشگاه را رها کرده و بعد از چند ماه و بر اثر اتفاقی، همکلاسی دوران دانشگاهش یعنی رونا را میبیند و به موازات آن یک داستان عاشقانه دیگر نیز در سریال روایت می شود.
با اینکه بهزاد فراهانی را بیشتر بعنوان بازیگر میشناسیم، اما در حرفههای دیگر نیز فعال بوده است. بهزاد فراهانی علاوهبر بازیگر بهعنوان نویسنده و کارگردان نیز در سینما و تلویزیون فعالیت داشته است. مهمترین آثار بهزاد فراهانی در حرفهی نویسنده، سریال حماسه آرد، فیلم سفر سنگ، فیلم گرگ بیزار، فیلم تجاوز و فیلم میعادگاه خشم است. مهمترین اثر بهزاد فراهانی در حرفهی کارگردان، سریال حماسه آرد است.

مصاحبه خواندنی با بهزاد فراهانی
دلمان نیامد در ادامه بیوگرافی بهزاد فراهانی مصاحبه ای که با ایشان انجام شده است را برایتان درج نکنیم ، با بازیگرآنلاین همراه باشید
بهزاد فراهانی خیلی خیلی زیاد از فراهان میگوید. اینهمه نوستالژی که نسبت به فراهان دارید و حس افتخار و بالندگی قطعا فقط بابت ریشه خانوادگی شما در فراهان نیست. کمی از فراهان و دلیل علاقه وافر خودتان به این شهر و مردمش بگویید.
کتاب «کهن دیار فراهان» در سه جلد نوشته مصطفی زمانینیا کتاب مفصلی درباره فراهان و نخبگان و بزرگان و مردمان این شهر است. آنهایی که فکر میکنند ما پز میدهیم به مثلا امیرکبیرمان، به قائم مقاممان، به فروغ فرخزادمان، به پروین اعتصامی که پدرش آشتیانی است، و… اینها باید همین کتاب را بگیرند و بخوانند، آنوقت متوجه میشوند که چرا فراهان یا اصلا چیست این فراهان که بهزاد فراهانی میگوید و کجاست و چرا سه، چهار هزار سال قدمت دارد، چرا سفال هشت هزارساله در بورقان پیدا میشود؟ اینها در کتاب نهفته است. بههرحال هیچ وقت هم یادم نمیرود که پدربزرگم که عارفی بود برای خودش، همیشه به من میگفت: «هر کس میرود تهران که پولدار بشود، بشود، تو داری میروی تهران که میرزا بشوی. یادت نرود، من میخواهم تو میرزا برگردی، نه پولدار! هر غلطی میخوای بکنی بکن، ولی میرزا شو و برگرد.»
برویم سراغ تلویزیون. از سریال امام علی(ع) ساخته داوود میرباقری شروع کنیم. میخواهم بدانم بعد از بازی درخشان شما در نقش «معاویه» و سکانسهای مشترک بهیادماندنی مرحوم مهدی فتحی که با شما داشتند، چرا دیگر این همکاری با آقای میرباقری ادامه پیدا نکرد؟ بهخصوص در «مختارنامه» جای خالی شما بسیار محسوس بود.
من داود را خیلی دوستش دارم. در مورد اینکه چرا بعدش همکاری ما ادامه پیدا نکرد، باید بگویم که توطئهای بود که به وسیله یکی از عوامل فیلم شکل گرفت. این توطئه، توطئه تلخی بود. بعدها داود برای یادگاری من را دعوت کرد که بیا یک نقش کوچک برایمان بازی کن در «مختارنامه» اما وقتی رفتم، دیدم که برنمیتابم و به دلم نمینشیند. نه اینکه بخواهم به او بیاحترامی کنم، نه؛ به دلم نمینشست. این وسط خیلیها هم آتشبیار معرکه بودند.
مثلا یک نقاهتی پیش آمد بین پرستویی و میرباقری و او فکر کرد که من در این نقاهت شریک هستم. درست است من رفیق صمیمی پرویز هستم، ولی ربطی ندارد و هر کسی جای خودش. امام علی(ع) برای ما باارزش بود، ولی مسئولان، متاسفانه خیلی کملطفی به من کردند، مثل آقای ق. مثل خیلیهای دیگرشان که متلکگوییهایی داشتند راجع به اینکه فراهانی خودش مثل معاویه است که اینقدر خوب نقشش را بازی کرده!
اصلا هم توجه نکردند که در سریال امام علی(ع) آنچه باعث میشد مخاطب بزرگی علی را درک کند، خوب بازی کردن نقش معاویه و عمروعاص بود…
دقیقا. همینطور است. فکر کنید من معاویه را سعی کردم خوب بازی کنم. در کنار زندهیاد فتحی و فکر میکردم بعد از بازی، دوستان مدبر و مدیر به من به چشم معاویه نگاه نمیکنند! به چشم یک هنرمندی که خلاقتر از این حرفها است، نگاه میکنند. متاسفانه اذیت شدم و برای همین هم گفتم که دیگر چنین نقشهایی بازی نمیکنم. هرجور میخواهند تعبیر کنند؛ برای چه این کار را بکنم. من از آن زمان لحظاتی داشتم که قابل تحمل نبود، ولی خب لحظاتی هم داشتم که درخشان بود و متاسفم که فتحی رفت؛ کاش نرفته بود. مثلا یک نمونهاش را بگویم که این را چندین بار هم گفتهام. من بعد از فوت مهدی فتحی، این مرد بزرگ آسیا، یکی از بزرگترین بازیگران آسیا؛ ندیدم یکی بیاید بگوید، دختر مهدی فتحی کجاست؟ یک دختر جوان در تهران چهکار میکند؟ زنده است، مرده است، درس میخواند، نمیخواند، کجا زندگی میکند؟ چی از پدرش مانده است برایش؟
وقتی هم که بود، خیلی اوضاع مالیاش نابهسامان بود، حالا که دیگر…
بله دیگر و حالا جالبش اینجاست تقصیر خود فتحی بود. تقصیر سادگیاش. سر کارهای قبلیای که با هم کردیم. مثلا «خانه پدری.» به او گفتم که: «مهدیجان، یادت باشد خواستی قرارداد ببندی، با من برویها!» گفت: «باشد.» ولی تنها رفت قرارداد بست و آمد. گفتم: «چقدر بستی؟» گفت: «اینقدر» گفتم: «این که یک چهارم دستمزد تو است.» گفت: «دیگر گفتند همینقدر است، ما هم گفتیم باشد. ولش کن بهزاد…» و آن قصه بلند را بازی کرد، با آن بازی درخشان.
من فکر میکنم شما پتانسیل بالایی در اجرای نقشهای کمدی دارید. هرچند که پیشنهادهای کمرنگی در این زمینه داشتید، اما در سریال «کت جادویی» محمد حسین لطیفی یا بهتر از آن در تلهفیلم «عشق گمشده» اسماعیل فلاحپور که فیلم بهاندازه و شیرینی بود، بسیار درخشان بودید و با مهرانه مهینترابی چه زوج خوبی را به نمایش گذاشتید. چرا از اینگونه نقشها به شما پیشنهاد نمیدهند؟
خیلی خوشحال هستم که این را دیدهاید. درست است. اتفاقا فیلم «عشق گمشده» را خودم هم خیلی دوست دارم. شاید به خاطر این است که مهرانه را خیلی دوستش دارم. مهرانه خانم یکی از بازیگران قلدر تئاتر ایران است که یک مقدار کملطفی شد در اداره تئاتر سابق نسبت به ایشان و از تئاتر دورش کردند و یک مقدار دلزدهاش کردند. مهرانه خانم بازیگر خیلی بزرگی است و نتوانست جایگاه خودش را پیدا کند. در این قصه خیلی خوب بود و من این قصه را خیلی دوست داشتم و قصه قشنگی بود و همه گروه خوب کار کردند. ببینید! یک قضیه است که این یک سوءتفاهم و سوءتعبیر شده در سینما. یعنی دوتا است.
یکیاش این است که این نسل جوانی که به میدان آمده، میترسد که مثلا بنده پزفروشی کنم و در کارشان چون و چرا بیاورم. درصورتی که نه، اینگونه نیست. وقتی میپذیرم مثلا با شما حتی گفتوگو کنم، یعنی به سلایق شما احترام میگذارم. من اگر چیزی قشنگ نباشد، میگویم آقا این اینگونه است و انتقاد میکنم. برای همین میترسند. فکر میکنند من صرف اینکه معلم سادهای هستم، خیلی اذیتشان خواهم کرد، ولی همه کسانی که من را میشناسند، میدانند که وقتی من کاری را بپذیرم، تمام نیرویم این است که خواسته کارگردانها را برای تبلور آن نقش به کار ببرم. یکی این است و یکی دیگر اینکه انجمن ما بیانیهای صادر کرد که کسانی که از سینما میخواهند بیایند در تئاتر بازی کنند، باید قابلیتش را داشته باشند…
بله! بله! دقیقا یادم هست. قضیه بازی مهناز افشار در یک تئاتر بود. به شما تاختند که بندهخدا مهناز افشار طفلکی! درصورتی که حالا بعد از گذشت اینهمه مدت و ورود بیرویه و بیقابلیت سینماگران در تئاتر، به همه ثابت کرد که نگرانی شما چهقدر بدون بغض و حرفهای و صحیح بوده است. فلان بازیگری که در سینما به ضرب و زور کارگردان و دستیار و بازیگردان و تدوین و غیره و غیره، اینقدر ضعیف است، میآید و تئاتر را هم خراب میکند!
احسنت. حالا متوجه شدند، اما دیگر چه فایده دارد وقتی اینقدر سطح بازیهای تئاتر را پایین کشیدند؟! الغرض! بابت این بیانیه خیلی از سینماگران مرا تحریم کردند و به من نقش ندادند. البته فیلم «خانوم» و «دزد و پری» و چند تای دیگری در این مدت بازی کردم.
اول گفتوگو از حضور شما در بزرگداشت عمران صلاحی گفتم، بعد درباره قابلیت شما در اجرای نقشهای کمدی، حالا میخواهم راجع به طنز بیشتر صحبت کنید. طنز که با زمانه امروز خیلی سازگار است و ظاهرا داروی اعجابانگیزی هم شده است.
یک چیزی میگویم که شاید قشنگتر از تعریف من از طنز باشد. بزرگترین طنزنویس کشور ما از ۵۰ سال پیش تا حالا فریدون تنکابنی بود. من یکی از کسانی هستم که میروم به ایشان سَر میزنم. فریدون تنکابنی الان در یک مرکز سالمندان بسیار مدرن است که آدم هوس میکند که ای کاش من هم میرفتم در آنجا. یک بانی خاص رئیس آنجا شده که ایرانی است و این خانم بهخاطر ایرانیان ساکن این سالمندان، آشپز ایرانی استخدام کرده، آدمهای ایرانی استخدام کرده تا آنها خدمت کنند.
وقتی که به فریدون گفتم که: «چه شد، چرا به اینجا کشیده شد؟» گفت: «به کجا کشیده شد؟ من باید میرفتم، مگر غیر از این است؟» گفتم: «آره». گفت: «خب الان اینجا همه چیز هست؛ خدمتکار هست، غذای خوب هست، کتابخانه هست و هرچه که میخواهم، هست؛ من خوشبختم.» بعد چند تا از کتابهایش را به من هدیه کرد و خیلی زود خواندم، دیدم خیلی درخشان است و بسیار زیبا. اما چهقدر متاسفم. واقعا متاسفم برای این نسلی که دوربینهای خوشگل دستشان میگیرند که دریغ میشود ذهن اینها از آدمهایی مثل فریدون تنکابنی، از آدمهایی مثل ابراهیم مکی و دیگر بزرگان ادبیات و هنر مرز و بوم خودشان.
خودتان چهقدر به حماقتها، خالهزنکیها و حواشی اطرافتان به طنز نگاه میکنید؟
من ریشهیابی میکنم و مجبورم با زیرساختهایش همه اینها را کالبدشکافی میکنم که چرا فلان ذهنیت برای بعضیها به وجود میآید. این ذهنیت ریشهدار است. شما اگر بخواهید ریشههایش را پیدا کنید، باید بروید به دهه ۲۰، باید بروید به سال ۱۳۳۲، باید بروید به زمانی که افسران بزرگ میهنپرست ما در صف اعدام میایستند سرفرازانه و اعدام میشوند. خب چرا آن افسران رفتند شهید شدند؟ اینها چیزهایی است که باید آنجا پیدایش کرد. ۲۸ مرداد بهنظر من خیلی چیزهای نهفته دارد که در کشور ما هنوز درک نشده است، همینطور الان. ما الان در جنگ عظیمی هستیم. این جنگ، جنگ میهنی است به نظر من و بعضیها نمیفهمندش و درکش نمیکنند.
اینکه از مراکش تا آنور پاکستان این جنگ همهجا را گرفته است و مردم تنگدست و فقیر را هدف گرفته… اینکه اصلا وجود ناتو در خاورمیانه چهکاره است و چه میگوید؟ حرفش چیست؟ اینکه گفته شود که چون ایران از اینها پشتیبانی میکند… اگر فقیر هستند، اگر دست و بالشان بسته است، بله دفاع میکند از آنها.
من یاد ویتنام میافتم وقتی این را میشنوم. آن زمانی که همه جهان به دستور آمریکا، انگلیس و فرانسه هرچه بمب داشتند، میآوردند میریختند ویتنام. هرچی بمب داشتند، میریختند، به طوری که الان زارعین ویتنامی هنوزم که هنوز است از مزارعشان بمب بیرون میآید. ولی الان در ادبیات ما هم اجازه داده نمیشود که بگوییم یک کشوری وجود دارد بهنام ویتنام و آدمهای بزرگی هم در مقابل این جنگ ایستادگی کردند. الان در سوریه شما نگاه کنید.
من نمیدانم افسران امنیتی فرانسه در آنجا چهکار میکنند. این آقای اردوغان گردنکلفت چه میگوید در ترکیه؟! اینها مسئله است، منتها یکسری عاشقان آمریکا هستند، آنهایی که دنبال مدینه فاضله ذهنشان میگردند، تایید میکنند. چه میگوید این عربستان به کمک آمریکا میآید بمب میریزد روی سر مردم سوریه. بعد حالا میگویند آقای سلیمانی از ایران رفته با ارتش… خب که چی؟! دستش درد نکند. هر کس از من بدش میآید، بدش بیاید.
جنگ است دیگر، جنگ با امپریالیسم. بله، اعتقادات و اندیشههای من میگوید جنگ با امپریالیسم است و ما هدف هستیم. این مسئلهای است که میگویم نمیفهمند که ما هدفیم، کشور ما هدف است و اگر این جنگ کشیده شود در میهنمان، میدانید چه میشود؟ دوباره تمام کتابخانههایمان از بین میرود، دوباره تمام ارزشهای فرهنگیمان نابود میشود که دارد میشود، دوباره بچههایمان نابود میشوند. عشقها خراب میشوند، نسل جوان نابود میشود. نمیفهمند که جنگ یعنی چه. و فکر میکنید آمریکاییها تحمل میکنند ما را؟! نه، اینجوری نیست و تحمل نمیکنند.
حالا که بحث سیاسی شد. یک انتقاد هم بکنم. بهزاد فراهانی با این حجم از سواد و آگاهی که جهانشمول هم هست، چرا باید در سریالهای محمدرضا ورزی بازی کند؟
من آنموقعی که در کارهایش بازی کردم، هنوز او را درست نمیشناختم که…! بعد اینکه ایشان تبارش برای خطه ماست، مهم بود برایم! من جزو هنرمندهایی هستم که به خاطر یک لقمه نان هم نمیروم بازی کنم. دلیل بازی در کارهای ایشان یکی نقش «قائممقام فراهانی» بود و دیگری نقش متفاوت چلنگر که در «ابراهیم خلیلالله» داشتم. اما بههیچوجه در کارهای اخیرش حاضر به بازی نشدم.
نقش راننده تاکسی در فیلم «سگکشی» بهرام بیضایی با اینکه مکمل است، بسیار مرموز و تاثیرگذار است. درباره همکاری با بیضایی بگویید.
من شاگرد بیضایی هستم و کارهایش را میفهمم، دوستش دارم و به ایشان افتخار میکنم. یکدیگر را بهطور متقابل میفهمیم و زمینههای علایق مشترکی داریم. برای همین همیشه دوست داشتم با او همکاری کنم. چون حاصل این همکاری مثل «سگکشی» قطعا جواب میدهد.
چقدر خوب است که هنوز خیلی سوالها هست که میشود با خیال راحت از شما پرسید! مثلا آذرخش، پسر شما که چه خوب در «مالاریا»ی پرویز شهبازی بازی کرده بود و کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد هم شد. آذرخش را برای ادامه بازیگری تشویق میکنید؟
آذرخش است. چه در نقاشی، چه موسیقی و هر کار دیگری که بکند. اما من کاری به کار شما جوانها ندارم! درباره سینما خودش باید تصمیم بگیرد! بهنظرم شما جوانها باید بروید هر غلطی میخواهید بکنید! من فقط از اینکه قرار است برای فیلمش روی فرش قرمز شیکاگو برود، خوشحال میشوم.
موضوع مهاجرت برای هنرمندان انگار مربوط به امروز و دیروز نیست. قرنها پیش مولوی مهاجرت میکند. عطار میماند و مغولها او را میکشند! شما درباره مهاجرت چه نظری دارید که این روزها بازار داغتری در بین سینماگران و هنرمندان پیدا کرده است؟
من چیزی بهعنوان مهاجرت قبول ندارم، حتی برای آنها که رفتهاند! درباره خودم اما بگویم که هیچوقت مهاجرت نمیکنم. کجا بروم قشنگتر از ایران و مردم ایران پیدا کنم؟! هرکس با من و با ما مشکل دارد، باید مهاجرت کند!
بهزاد فراهانی بعد از سالها فعالیت هنری، چه احساس کمبودی میکند؟ دنبال چه چیزی بوده که هنوز به آن نرسیده است؟
من باید بنویسم. من اشتباه میکنم که کم مینویسم. انشاءالله به زودی خواهید دید که اشتباهم را جبران خواهم کرد. کوشش میکنم که در کارهای تشکیلاتی کمتر باشم، در کارهای دیگر کمتر باشم و بروم دنبال نویسندگی. قصهها و نمایشنامههای زیادی دارم برای چاپ.
از تفریح و اوقات فراغت تان برایمان بگویید.
از نوجوانی اهل فوتبال و کاپیتان تیم جوانان در محله دولاب بودم. یادش به خیر سر این فوتبال رفتنها حتی از دایی ام هم کتک خوردم (با خنده). خانواده اصرار داشتند به جای فوتبال، دنبال درس و دانشگاه باشم که در آن مقطع هیچ کدام را به نحو دلخواه نتوانستم ادامه بدهم و سمت تئاتر رفتم.
ورزش مورد علاقه ام شطرنج است و کسی حریف من در کیش و مات نمی شود.
تماشای فوتبال هم اکنون بیشتر اوقات فراغتم را پرکرده تا جایی که صدای همسرم به خاطر تماشای همیشگی فوتبال بلند شده است. اگر روزی همسرم بخواهد از من جدا شود شک نکنید که به خاطر تماشای زیاد فوتبال است. تیم آرسنال تیم محبوب من است. در فرانسه هم مارسی و پاری سن ژرمن را دوست دارم.
الان هم فوتبال بازی میکنید ؟
تا ۵۲ سالگی فوتبال بازی میکردم. هم اکنون به خاطر مصدومیت از ناحیه ساق پای راستم، ورزش و فوتبال چندانی نمی توانم بکنم.
از آرزوهایتان برایمان بگویید ؟
من به جایگاهی که می خواستم رسیدم و آرزوی چندانی برای خودم ندارم. بعد از عمری به یک واقع نگری رسیدم که دیگر نه با کسی کاری دارم نه کنایه و انتقادی شخصی میکنم. اگر هم موضوعی را مطرح میکنم دغدغه شخصی نبوده و نگرانی ام از وضع کنونی جامعه است. به خاطر دغدغه ای که در هیأت مدیره انجمن بازیگران تئاتر دارم این مسائل نابسامان را مطرح میکنم. آرزوی من زندگی در جامعه ای است که در آن تمامی قشرهای اجتماع سهمی برابر در سود همگانی داشته باشند. خدا را شکر کم و کسری در زندگی ندارم و تلاش و آرزویم برای مردم جامعه ام است.
هنرمند متعهد باید چشم و گوش مردم جامعه باشد و این شعار نیست. من وقتی به خانه یک کارگر میروم میبینم که دیگر حتی توان آوردن یک چای را هم ندارند… نمی خواهم وارد مسائل سیاسی شوم. درد من هم درد بخش اعظمی از هنرمندان است.
یک هنرمند بااستعداد سالها در خانه میماند و کسی به او پیشنهاد کار نمی دهد. هنرمند دیگر در یک سال در چندین فیلم و نمایش کار میکند. من طعم تلخ فقر را کشیدم و نداری های مردم را درک می کنم.
همسر شما بانوی تحصیل کرده و هنرمندی است که فعالیت های مشترک هنری متعددی با هم داشتید. از ازدواج با خانم فهیمه رحیمی نیا برایمان بگویید.
سال۱۳۴۶ تقریبا ۲۳ ساله بودم که با او آشنا شدم. او برای این ازدواج چند شرط پیش روی من قرار داد. فهیمه بانوی باسواد و فهیمی است که به داشتن علم، تحصیلات و تخصص اصرار دارد. آن زمان برای ازدواج شرط کرد که دیپلم بگیرم، دانشگاه شرکت کنم و همچنین سیگار کشیدن را ترک کنم.
به عشق او هر ۳ شرط را عملی کردم و کم کم به ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر مشتاق شدم. تا جایی که پسر مکتب رفته روستایی سر از کلاس های تئاتر فرانسه درآورد. ناگفته نماند او شاگرد آقایان عباس جوانمرد و بهرام بیضایی بوده و ۱۳۴۸ زن اول تئاتر ایران شد.
همسرم دکتری نقاشی داشته و فارغ التحصیل رشته هنرهای تجسمی از دانشگاه D.E.A علوم انسانی استراسبورگ فرانسه است.
بازی کدام هنرپیشهها را می پسندید ؟
بازی هنرمندان زیادی را می پسندم، اما سعید پورصمیمی در آقایان و ترانه علیدوستی در خانم ها را می توانم نام ببرم.
توصیه ای به جوانانی که تازه این مسیر را شروع کرده اند دارید ؟
سواد، سواد، سواد. بازیگر باید سواد داشته و رمان های بزرگ دنیا و کشور را خوانده باشد. شعر و انواع آن را بشناسد، تمام نمایشنامه های نوشته شده را بخواند و از نظر من بازیگر باسواد کسی است که دائما در حال خواندن و مطالعه باشد. هنرمند بی سواد موفق نخواهد بود.
خاطره ای شنیدنی از سال ها فعالیت هنری تان دارید ؟
خاطره که بسیار دارم، اما اجازه بدهید از آخرین خاطره که به تازگی اتفاق افتاده برایتان بگویم. در سریال دلدار که کاری از برادران محمودی در ماه مبارک رمضان بود من نقش پدری را بازی کردم که فرزندش را از دست داده است.
بسیاری با داستان این مجموعه تلویزیونی ارتباط عاطفی برقرار کرده بودند. حتی یک نفر از لرستان به من پیام فرستاد که آقای فراهانی باید آرش، قاتل پسرت را ببخشی و اگر خواستار قصاص او شوی به تهران می آیم و تو را با تفنگ کشته و خودم را به پلیس معرفی میکنم (خنده).
لیست آثار هنری بهزاد فراهانی
در ادامه بیوگرافی بهزاد فراهانی بازیگر زیرپای مادر باید بگوییم در جدولهای جداگانه میتوانید فهرست آثاری که او در آنها به هنرنمایی پرداخته است را مشاهده کنید.
آثار سینمایی بهزاد فراهانی
سال | نام فیلم | نقش | کارگردان |
---|---|---|---|
۱۳۴۹ | تجاوز | حمید مصداقی | |
۱۳۵۰ | نقرهداغ | ایرج قادری | |
۱۳۵۰ | میعادگاه خشم | سعید مطلبی | |
۱۳۵۲ | گرگ بیزار | مازیار پرتو | |
۱۳۶۶ | مار | مجید جوانمرد | |
۱۳۶۸ | راز کوکب | کاظم معصومی | |
۱۳۶۸ | دستمزد | مجید جوانمرد | |
۱۳۷۲ | بلندیهای صفر | فردوسی | حسینعلی لیالستانی |
۱۳۷۳ | راه افتخار | داریوش فرهنگ | |
۱۳۷۴ | ماه مهربان | قاسم جعفری | |
۱۳۷۷ | مهره | محمدعلی سجادی | |
۱۳۷۷ | طوطیا | ایرج قادری | |
۱۳۷۷ | شیدا | کمال تبریزی | |
۱۳۷۷ | آخرین تکسوار | سیدمحمد سیفزاده | |
۱۳۷۹ | هفت پرده | فرزاد مؤتمن | |
۱۳۷۹ | دختری به نام تندر | حمیدرضا آشتیانیپور | |
۱۳۷۹ | خاکستری | مهرداد میرفلاح | |
۱۳۸۰ | سگکشی | بهرام بیضایی | |
۱۳۸۱ | قلبهای ناآرام | مجید مظفری | |
۱۳۸۳ | تردست | محمدعلی سجادی | |
۱۳۸۴ | چپ دست | آرش معیریان | |
۱۳۸۴ | ابراهیم خلیلالله | محمدرضا ورزی | |
۱۳۸۵ | زن بدلی | مهرداد میرفلاح | |
۱۳۸۶ | مظفرنامه | محمدرضا ورزی | |
۱۳۸۶ | پرچمهای قلعه کاوه | محمد نوریزاد | |
۱۳۸۷ | یک وجب از آسمان | علی وزیریان | |
۱۳۹۲ | خانوم | تینا پاکروان | |
۱۳۹۳ | دزد و پری | حسین قناعت |


آثار تلویزیونی بهزاد فراهانی
سال | نام مجموعه | کارگردان | توضیحات |
---|---|---|---|
۱۳۶۵ | گرگها | داود میرباقری | شبکه ۱–۱۲ قسمت |
۱۳۶۶ | با سلسله حکمت | اکبر خواجویی سیروس مقدم مرتضی جعفری | شبکه ۱ |
۱۳۶۷ | یکی از این روزها | فریدون فرهودی | شبکه ۱–۷ قسمت |
۱۳۶۷ | رعنا | داود میرباقری | شبکه ۱–۸ قسمت |
۱۳۶۹ | آلبوم خانوادگی | محمد رحمانیان | شبکه ۱–۵ قسمت |
۱۳۷۰ | امام علی | داوود میرباقری | شبکه ۱–۲۲ قسمت – در نقش «معاویه» |
۱۳۷۱ | قافله این عمر | مجید بهشتی | شبکه ۱–۴ قسمت |
۱۳۷۲ | فاصله | سیدمجتبی یاسینی | شبکه ۲–۱۳ قسمت |
۱۳۷۴ | مجسمههای گچی | رسول نجفیان | شبکه ۱ |
۱۳۷۵ | قائممقام فراهانی | محمدرضا ورزی | شبکه ۱–۵ قسمت |
۱۳۷۵ | به رنگ صدف | عباس رنجبر | شبکه ۱–۲۵ قسمت |
۱۳۷۷ | کت جادویی | محمدحسین لطیفی | شبکه ۳–۲۶ قسمت |
۱۳۷۸ | پس از باران | سعید سلطانی | شبکه ۳–۴۰ قسمت |
۱۳۷۹ | خانه پدری | فریدون حسنپور | شبکه ۵–۲۶ قسمت |
۱۳۸۰ | مرگ و پرگار | امیرعباس حدسنی | شبکه ۲ |
۱۳۸۱ | نسیم رؤیا | کاظم بلوچی | شبکه ۱–۳۰ قسمت – پخش در ماه رمضان |
۱۳۸۲ | مسافر زمان | مسعود نوابی | شبکه ۲–۱۴ قسمت |
۱۳۸۳ | مردان کوچک | اکبر منصورفلاح | شبکه ۲–۲۹ قسمت |
۱۳۸۴ | روح مهربان | امیر قویدل | شبکه ۱–۲۶ قسمت |
۱۳۸۵ | ستاره سهیل | امیر قویدل | شبکه ۱–۶ قسمت |
۱۳۸۶ | پاتوق | شاهین باباپور | شبکه ۱ – بازیگر مهمان |
۱۳۸۷ | جاده در دست تعمیر | حسین تبریزی | شبکه ۲–۱۴ قسمت |
۱۳۸۷ | آواز در باران | صدرالدین شجره | شبکه ۴–۱۳ قسمت |
۱۳۸۹ | قسم | حسین تبریزی | شبکه ۳–۵ قسمت – پخش در شبهای قدر |
۱۳۸۹ | گمشده | راما قویدل | شبکه ۱–۲۷ قسمت |
۱۳۹۱ | دختری به نام آهو | قدرتالله صلحمیرزایی | شبکه ۵–۳۰ قسمت |
۱۳۹۲ | ستاره حیات | جواد ارشاد | شبکه ۳–۱۳ قسمت |
۱۳۹۳ | مدینه | سیروس مقدم | شبکه ۱–۳۰ قسمت – پخش در ماه رمضان |
۱۳۹۴ | پشت بام تهران | بهرنگ توفیقی | شبکه ۱–۲۸ قسمت |
۱۳۹۶ | زیر پای مادر | بهرنگ توفیقی | شبکه ۱–۳۰ قسمت – پخش در ماه رمضان |
۱۳۹۶ | عقیق | بهرنگ توفیقی | شبکه ۳–۱۲ قسمت |
۱۳۹۶ | سایه بان | جمشید محمودی | شبکه ۲–۵۰ قسمت |
۱۳۹۶ | سهشنبه شب | صادق پروین آشتیانی | شبکه ۱–۷ قسمت |
۱۳۹۷ | زندگی از نو | علی محمدقاسمی | شبکه ۵–۲۶ قسمت |
۱۳۹٨ | دلدار | جمشید محمودی و نوید محمودی | شبکه ۲–۳۰ قسمت |

فیلم تلویزیونی بهزاد فراهانی
- تلهفیلم «آسفالت»، کارگردان: محمد رحمانیان. این مجموعه نمایشی که هر قسمت از آن، داستانِ مستقلی داشت، غیرقابل پخش تشخیص داده شد.تهیه شده برای سیمای آذری شبکه جهانی سحر
بهزاد فراهانی در رادیو
در نمایش رادیویی شازده کوچولو (روباه)
صفحه اینستاگرام بهزاد فراهانی
بهزاد فراهانی ، از سلبریتی های فعال در اینستاگرام بوده و ظرف چند سال اخیر 22 پست به اشتراک گذاشته که بررسی اینستاگرامش، در واقع مروری است بر بیوگرافی بهزاد فراهانی و فعالیت هنری ایشان در عرصه سینما و تلویزیون. لذا برای آشنایی با سبک زندگی دیجیتالی بهزاد فراهانی و پشت صحنه فیلم ها و سریال هایی که ایشان در آن نقش آفرینی کرده است و بیوگرافی بهزاد فراهانی ، به اینستاگرامش مراجعه کنید. آدرس اینستاگرام بهزاد فراهانی @behzad_farahani_orginal میباشد و قریب به 26هزار دنبال کننده دارد.
