در این بخش مروری میکنیم بر آثار فريدون جيرانى کارگردان معروف سینما و تلویزیون.مروری بر آثار فريدون جيرانى از کارگردان های خوب و توانمند کشورمان که بیشتر او را با فیلم قرمز به یاد می آوریم. اگرچه فريدون جيرانى تا امروز شش فيلم كارگردانى كرده است، اما پيش از آن كه فيلمسازى را شروع كند در فيلمنامه نويسى چنان كارنامه پركارى دارد كه بيش از كارگردان او را به عنوان فيلمنامه نويسى حرفه اى مى شناسيم.امروز از 0 تا 100 با آثار فريدون جيرانى آشنا میشویم. در ادامه با بازیگرآنلاین همراه باشید.
او متولد ۱۳۳۰ است و در ۱۳۵۹ يعنى در ۲۹ سالگى اولين همكارى هايش را در نوشتن فيلمنامه آغاز كرده است. همكارى هاى او در نوشتن فيلمنامه با «آفتاب نشين ها» ى صباغ زاده آغاز شد و با «رهايى» صدرعاملى و «پرونده»ى صباغ زاده در ۱۳۶۲ ادامه يافت. از ۱۳۶۲ جيرانى ديگر نويسنده فيلمنامه بود نه همكار نويسنده. آن هم نويسنده فيلمنامه هايى چون سناتور (مهدى صباغ زاده -۱۳۶۲)، گل هاى داوودى (رسول صدرعاملى – ۱۳۶۳)، زير بام هاى شهر (اصغر هاشمى – ۱۳۶۸ ) و نرگس (رخشان بنى اعتماد _ ۱۳۷۰) كه همگى فيلم هايى مطرح و قابل تأمل بودند. در اين ميان فيلم هاى متوسطى چون در آرزوى ازدواج (اصغر هاشمى _ ۱۳۶۹) و در كمال خونسردى (سيامك شايقى _ ۱۳۷۳) نيز در شمار كارهاى او هست و در اين ميان، دستيارى كارگردان و مجرى طرح نيز از جمله فعاليت هايى است كه در كارنامه او يافت مى شود.
يك سكوت چهار ساله، جيرانى ِ فيلمنامه نويس سال ۱۳۷۳ را از «در كمال خونسردى» به جيرانى كارگردان «قرمز» در ۱۳۷۷ بدل كرد. اگرچه فيلم «صعود» در سال ۱۳۶۶ به وسيله او نوشته و ساخته شد (صعود، اولين فيلم جيرانى، تجربه اى چندان موفق نبود و مجله فيلم از جيرانى خواست تا خودش روى فيلمش نقد بنويسد!) اما دوران تداوم فيلمسازى او از ۱۳۷۷ تا امروز است. از آن زمان تا همين امروز كه فيلم «سالاد فصل» او بر پرده سينماها است جيرانى پنج فيلم ساخته، و فيلم آخرش «ستاره ها» نيز در حال اتمام است.
آغاز فيلمسازى او، بيش از روند پيشروى اش حرف براى گفتن دارد. «قرمز» آنقدر فيلم متفاوتى براى زمان خود بود كه حتى بيش از «آب و آتش» و «شام آخر» كه موضوعاتى در حدود تابوهاى اجتماعى داشتند براى آن پرونده و نقد و بحث چاپ شد. حتى مى توانيم يك سير نزولى براى حساسيت زايى فيلم هاى او در نظر بگيريم. چرا كه حساسيتى كه «قرمز» ايجاد كرد بسيار بيش از «آب و آتش» بود، و…. اين سير تا آخر ادامه داشت. امروز كه «سالاد فصل» را مى بينيد شايد اين سئوال بدى نباشد؛ كه چرا «قرمز» آن همه واكنش و بحث ايجاد كرد ولى «سالاد فصل» چندان مزيتى بر فيلم هاى هم دوره خود ندارد، كه البته اين مسئله نه امروز و به صورت دفعى، بلكه به تدريج و در طى تماشاى يك به يك فيلم هاى جيرانى در اين چند سال رخ نموده است.
مروری بر آثار فریدون جیرانی
فیلم صعود از آثار فریدون جیرانی | آزمون و خطایی ناموفق
فریدون جیرانی که از ابتدای دهه ۶۰ به عنوان فیلمنامهنویس مشترک در چند پروژه سینمایی ظاهر شد، خیلی زود هوس فیلمسازی به سرش زد و در سال ۱۳۶۶ دست به کار ساخت فیلمی با نام «صعود» شد. جالب اینجاست که فیلمنامه این فیلم را اشخاص دیگری نوشته بودند.
فیلم صعود با نقشآفرینی بیژن امکانیان، ایرج طهماسب، صادق هاتفی و فرشته صدرعرفایی در سال ۱۳۶۷ اکران شد و تنها حدود ۲۶۰ هزار بیننده داشت و در رده شصت و پنجم پرمخاطبترینهای سال قرار گرفت.
فیلم قرمز از آثار فریدون جیرانی | ره صدساله یک شبه
«قرمز» اولین فیلم مهم فریدون جیرانی است که بیشک بهترین دروازه برای ورود به جهان آثار او و فهم چگونگی ساز و کار و اتمسفر این جهان است.
جیرانی پس از گذشت ۱۱ سال از ساخت فیلم ناکام «صعود»، در سال ۱۳۷۷ بار دیگر کارگردانی را امتحان کرد و اینبار به شدت موفق بود. نقشهای اصلی فیلم قرمز را بازیگرانی بر عهده گرفتند که طی دو سه سال اخیر توسط کیمیایی و به ترتیب با فیلمهای «مرسدس» (۱۳۷۶) و «سلطان» (۱۳۷۵) به دنیای بازیگری در سینما معرفی شده بودند: محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی
در ابتدا قرار بود «قرمز» با امین حیایی و هدیه تهرانی ساخته شود اما بعد از چند جلسه فیلمبرداری، امین حیایی از فیلم کنارهگیری کرد و محمدرضا فروتن جایگزین حیایی شد. اتفاقی که در نهایت به نفع فیلم هم شد.
تفاوت و نوگرايى، برگ برنده جيرانى در «قرمز» بود و اعتقاد او به امتحان كردن ژانرهاى تازه نيز به همين نوگرايى ها اشاره دارد. با توجه به زمان ساخت و اكران فيلم كه سال ۷۷ بود، و تغييرات نسبى سينما در زمينه هاى مختلف تنها زمزمه هاى اميدوارانه اى براى آينده بود، «قرمز» ناگهان تابوها را شكست و از تمامى جهات از قصه و نوع پرداخت يك درام خانوادگى به صورت يك تريلر جنايى گرفته تا نوع تازه پرداخت شخصيت زن و نيز پوشش نزديك به واقعيت آن، يك اثر تازه و حساسيت زا و واكنش برانگيز شد.
حتى تيزرهاى تبليغاتى آن طراحى متفاوتى داشت كه پيش از اكران و در زمان اكران بسيار در فروش بالاى فيلم مؤثر بود. اگر بخواهيم با نگاه مضمون گرا نيز آن را تجزيه كنيم، فيلم خشنى بود كه در رد خشونت در خانواده گام برمى داشت.
فيلم را بهتر است فيلمى ترسناك و دلهره آور بدانيم تا هرچيز ديگر، هرچند كه جيرانى خود اعتقاد دارد جنايت ها همه ريشه هاى اجتماعى دارند، اما از سبك كارگردانى او در قرمز پيدا است كه او به استفاده درست از عناصر دلهره براى درآوردن صحنه هاى ترس بيشتر اهميت مى دهد تا شكافتن دلايل اجتماعى و يا هر چيز ديگر اختلاف اين زوج و همين دليل موفقيت او شد. چراكه كارى كه او در برخورد با اين قصه واقعى انجام نداد و پس زد، همان بود كه ديگران سال ها انجام دادند و فقط به آثار ملودرام اجتماعى و خانوادگى رسيدند و بس. اما از سويى نبايد انكار كرد كه او رد پاهايى از ته مايه هاى كم رنگ دلايل اختلاف اين زوج را در فيلم گنجانده و به اصطلاح فيلم را در خلأ رها نكرده است؛ اشاره هاى كمرنگى كه نه در محور اصلى قصه بلكه در حاشيه قرار دارند از اين جمله اند؛ مانند نگاه او به ناصر در زمان نگارش فيلمنامه و نيز هدايت بازى فروتن، كه به خوبى به يك نوكيسه بازارى انجاميده است. و اين در تقابل با منش «هستى» كه يك تحصيلكرده متعلق به خانواده اى فرهنگى است بسيار خوب و ضمنى به پيش زمينه هاى اختلاف اشاره مى كند. صحنه هاى دادگاه كه كم و بيش مستندوار گرفته شده اند نيز اشاره اى ديگر به نمونه هاى واقعى جامعه هستند. اما نكته بااهميت اين است كه جيرانى به هر صورت قرمز را فيلمى اجتماعى از آب درنياورده و مى خواسته ژانر دلهره را بيازمايد.
ويژگى ديگر «قرمز» در استفاده از ترانه اى عاشقانه بود كه آن زمان كم كم باب شده بود اما در اين فيلم كاربرد دراماتيك داشت. اين ترانه از سويى بيننده را به شخصيت ناصر نزديك مى كرد و آن را به جاى بروز احساسات شخصى او به كار مى گرفت، و از سوى ديگر سه بار در فيلم پخش مى شود كه بار آخر درواقع اين هستى است كه دارد آن را گوش مى دهد و با چاقوى بزرگى انتظار ناصر را مى كشد. و ترانه اى كه نشان ناصر بود حالا گويا نفوذ روح نامتعادل او در هستى و استحاله هستى به زنى قاتل را هشدار مى دهد.
«قرمز» یکی از اولین نقاط اوج کارنامه فیلمسازی جیرانی است. فیلمی محصول زمانه خود. فیلم بسیار پرفروش شد و برای اولین برنده همزمان سیمرغ بهترین بازیگر زن و مرد در تاریخ جشنواره فجر.
فیلم قرمز پس از کسب موفقیت در بخشهای بهترین بازیگر نقش اول زن و مرد در هفدهمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۷۸ در سینماهای ایران به روی پرده رفت و با اختلافی اندک نسبت به فیلم «دوزن» عنوان پربینندهترین فیلم اکران سال را به دست آورد. فیلم موفق شد حدود ۳ میلیون و ۶۱ هزار بیننده جذب کند.
فیلم آب و آتش از آثار فریدون جیرانی | به مثابه یک سقوط موقت با دو سوپراستار
«آب و آتش» با اسم اولیه تب، فیلمی است که جیرانی پس از موفقیت همه جانبه «قرمز» بلافاصله مشغول ساخت آن شد، آنهم با بازی ستاره پرفروش و موفق آن سالها یعنی پرویز پرستویی که در مقابلش لیلا حاتمی حضور داشت که پس از پشت سر گذاشتن تجربه «لیلا»، «شیدا» و «میکس» به شدت محبوب تماشاگران و منتقدان شده بود. ضلع سوم مثلث عاشقانه را هم آتیلا پسیانی بر عهده داشت که پس از فیلم «روز شیطان» نشان داده بود که میتواند بدمن جذاب و منفوری باشد.
حضور کوتاه فریماه فرجامی ستاره دهه ۶۰ هم وزنه این گروه را سنگینتر میکرد. اما خروجی کار با وجود ایفای نقش درخشان لیلا حاتمی و حضور متفاوت آتیلا پسیانی درخشان نبود و در گیشه آنچنان که انتظار میرفت با استقبال مواجه نشد. فیلم در اکران عمومی تنها توانست حدود ۵۵۰ هزار تماشاگر داشته باشد و رتبه یازدهم جدول پرمخاطبترینهای سال ۱۳۸۰ را به دست بیاورد.
در ادامه همان گشایش سیاسی، این فیلم هم به موضوعی ملتهب میپرداخت و داستان یک فاحشه و مرد نویسنده را روایت میکرد که بهواسطه کشته شدن همسر مرد در شبی که او به همراه فاحشه بوده، احتیاج به یک شاهد داشت و البته برای فاحشه شهادت دادن چندان کار راحتی نیست…
درام «آب و آتش» از جایی به بعد درجا میزند و فیلمنامهنویس گویی فراموش میکند که درام اصلی فیلم (که تماشاگر را مشتاقانه پای آن نگه میدارد) دقیقا چیست. بنابراین فیلم از نیمه به بعد تلف میشود.
اما به هرحال دو بازی عالی از لیلا حاتمی در نقش فاحشه و آتیلا پسیانی در نقش پاانداز مطمئنا به تنهایی ارزش دیدن دارند. ضمن اینکه فیلم وارد یک فضای دراماتیک ویژه میشود که پیشتر نمونهاش کمتر در سینمای بعد از انقلاب دیده شده. همه اینها باعث میشود که هرچند فیلم معمولی است و در گذر زمان حتی معمولیتر هم شده اما ارزش دیدن را داشته باشد. فيلم همچنان بر محور زندگى زنى امروزى مى گردد اما آيتم موفق و مهم آن بيشتر شخصيت مجيد شهلا است.
فیلم شام آخر از آثار فریدون جیرانی | یک عاشقانه ممنوعه پرفروش
فیلم سومی که نباید تماشای را هیچجوره از دست بدهید، «شام آخر» است.«شام آخر» اولین فیلم اکران شده محمدرضا گلزار در سینماهای ایران بود.ترکیب این بازیگر خوش چهره در کنار کتابون ریاحی جذاب و زیبا و هانیه توسلی که او هم اولین حضور سینمایی اش را تجربه میکرد بر بستر یک داستان عاشقانه ممنوعه به یک خروجی خوش ساختی انجامیده بود.
فیلم در جشنواره سال هشتاد بهنمایش درآمد و نام اولیهاش یک داستان زنانه بود که در پی مخالفتها به عنوان فعلی تغییر یافت. داستان دلدادگی زنی میانسال به پسری جوان خط اصلی «شام آخر» بود. باز هم داستانی ممنوعه با فضایی ملتهب و حساس.
«شام آخر» فیلمی بود که با فلاش بک شروع میشد. بازهم ملهم از نوآرها و داستانهای پاورقی که عموما با یک فلاشبک اینچنین شروع میشوند؛ جنایتی رخ داده و پس از مواجهه اولیه با آن، فیلم با یک فلاشبک طولانی قرار است ماجرای جنایت را تعریف کند.
«شام آخر» نه تنها در زمان اکران خود بسیار موفق بود که میتوان آنرا در میان پنج فیلم برتر کارنامه جیرانی هم قرار داد. این فیلم مایههای ملودراماتیکش البته از دوفیلم قبلی بیشتر بود و از این نظر به فضای بارز سینمای ایران نزدیکتر مینمود.
«شام آخر» یک کتایون ریاحی فوقالعاده دارد. هم بسیار زیبا است و هم بهخوبی کنترل شده و بازی بهاندازه و ورئالیستی از خود به نمایش میگذارد. فیلم همچنین هانیه توسلی را هم به سینمای ایران معرفی کرد و هنوز هم که هنوز است میتوان آنرا بهترین نقشآفرینی توسلی دانست. دختری پرهیجان و پرشور که در نهایت به جنون میرسد.
«شام آخر» پایانبخش آن دوره ملتهب سینمای فریدون جیرانی هم بود. با فاصلهای که سالها از دوم خرداد میگرفتند، فضای فرهنگی بهتدریج بسته و بستهتر میشد و ساختن چنین فیلمهایی سختتر از هروقت دیگری. «شام آخر» با چند فصل ماندگار در سال ۱۳۸۱ اکران موفقی را پشت سر گذاشت و موفق شد بیش از یک میلیون بیننده را روانه سالنهای سینما کند و رتبه پنجم جدول پربینندهترینهای سال را از آن خود کند.
فیلم صورتی از آثار فریدون جیرانی | وقتی «قرمز» کمدی میشود
بعد از بهوجود آمدن مختصات فرهنگی جدید فریدون جیرانی به سراغ ساخت یک کمدی رومانتیک رفت. اگر تجربه تماشای فیلمهای قبلی برایتان سخت بوده باشد و در لحظات بسیاری از جنون فیلمها آزار دیده باشید، میتوانید یک نفس عمیق بکشید و با خیالی راحت به تماشای «صورتی» بنشینید.
فریدون جیرانی پس از ساخت سه گانه عاشقانه – جنایی و در یک چرخش غافلگیرکننده سعی کرد فضای فیلمش را تلطیف کند. او به سمت ساخت یک درام عاشقانه شاد و شنگول رفت که اتفاقا برعکس ۳ فیلم قبلی تحکیم خانواده را نشانه رفته بود. ترکیب ۳ نفره رامبد جوان، میترا حجار و فقیهه سلطانی و همینطور حضور جدی رضا شفیعیجم به شدت جذاب و دوستداشتنی از آب درآمد و «صورتی» را به فیلم محبوبی هم نزد نویسندگان و منتقدان و هم نزد مخاطبان تبدیل کرد.
«صورتی» در سال ۱۳۸۲ به روی پرده رفت و در سالی که فیلمهای اکران سال در جذاب مخاطب چندان موفق نشان ندادند، فیلم جیرانی با ۴۳۵ هزار مخاطب رتبه نهم جدول پرتماشاگرترینهای سال را به خود اختصاص داد.
«صورتى» در واقع تك مضرابى است كه ميان سه گانه اول و دوم جيرانى قرار دارد. يك كمدى رمانتيك كه جيرانى را با ژانرى تازه به پرده ها آورد و در واقع شوخى كوچكى بود با «قرمز». نگاه او به درام خانوادگى اين بار طنز است و البته كاملاً خوش بينانه. نه تنها مانند آثار قبلى تنشى نداريم بلكه در انتها همه چيز هم به خوبى و خوشى تمام مى شود. نام فيلم هم در واقع همان قرمزى است كه كمرنگ تر شده و صورتى از آب در آمده است! فيلم صورتى جدا از شوخى اش با قرمز، از خط سير اصلى جيرانى بيرون است و البته كوششى در جهت ژانرى تازه است و اين آرزوى او را تا حدى تحقق مى بخشد. اما چيزى كه به عنوان ادامه برخى رويكردهاى جيرانى در آن ديده مى شود همان دفاع از شخصيت زن قصه است كه جاى پروراندن قابليت هاى واقعى زن را گرفته و اتفاقاً مسئله رقابتى كه ميان دو زن پيش مى آيد اين قضيه را شدت مى بخشد. اتفاق جالبى كه رخ مى دهد اين است كه آنچه جيرانى به خاطر تن ندادن به آنها تحسين شد كم كم از فيلم هاى ديگر او سر درآورد! مثلاً رقابت دو زن بر سر يك مرد! ببينيد چقدر با رويكرد او در «قرمز» يا «آب و آتش» متفاوت است كه زن بسيار راحت مى توانست از مردى خوشش نيايد. در اينكه اين فيلم يك شوخى با آن فيلم هاست شكى نيست اما به هر رو روى پيشانى آن نمى نويسند «شوخى با قرمز» بلكه مى نويسند صورتى! و فيلم به طور مستقل ديده و سنجيده مى شود. صحنه اى از فيلم در دفاع از زن مثال زدنى است و آن سكانسى است كه ليلا در عرض نيم يا يك يا فرض كنيم دو ساعت، يك فسنجان جاافتاده مى پزد كه دهان هر كسى را در شك به قابليت هاى ليلا ببندد!
فیلم سالاد فصل از آثار فریدون جیرانی | بازگشتی موفق به فرمول عاشقانه-جنایی
«سالاد فصل» باز تلاشی برای بازگشت جیرانی به چرخه فیلمهای ملتهب خود است که در آن بیشاز پیش سعی در ادای دین به تاریخ سینمای ایران و خصوصا فیلمفارسیها دارد. مثلا خسرو شکیبایی با نام عادل و گریمی متشابه انگار از فیلم «نرگس» به «سالاد فصل» راه یافته.
ترکیب دو نفره خسرو شکیبایی و لیلا حاتمی در کنار محمدرضا شریفینیا کمی متفاوت و حضور کوتاه اما درخشان مهناز افشار از «سالاد فصل» عاشقانه جذابی ساخته بود که مانند اکثر فیلمهای جیرانی در انتها به جنایت ختم میشود.
«سالاد فصل» تلفیق سینمای شهری دهه پنجاه با مود سردی است که از دل آثار کلود شابرول برگرفته شده. فیلم تا پیش از فصل پایانی خود بسیار خوب کار میکند و تماشاگر را باخود میکشاند و تاثیر عاطفی خود را میگذارد. اما مشکل همیشگی فیلمهای جیرانی، شکل بخشیدن به پرده آخر، در اینجا هم کار دستش میدهد و همهچیز از دست میرود. جالب است بدانید که خود جیرانی معتقد است «سالاد فصل» بهترین فیلمی است که ساخته.
خسرو شکیبایی برای بازی در این فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد و «سالاد فصل» در اکران عمومی با اینکه از «صورتی» حدود ۱۴۰ هزار نفر بیشتر بیننده داشت اما رتبه یازدهم جدول پرمخاطبترینهای سال نصیبش شد.
سعى مى كنيم در نگاه به آثار جيرانى مسئله ژانر را فراموش نكنيم و به دام مضمون نيفتيم. اما جيرانى خود به تدريج به دام اين معضل ايرانى افتاده و ما هم ناگزيريم. چنانكه بعد از صورتى، سه گانه دوم او كه با «سالاد فصل» آغاز شد كاملاً يك درام اجتماعى است. «سالاد فصل» از نزديكى هاى پايان فيلم وارد ژانر تعليق مى شود اما اين مسئله بيشتر در فيلم دوپارگى ايجاد كرده است. اگرچه جيرانى اظهار مى كند كه سه فيلم تازه او با سه فيلم قبلى متفاوت خواهند بود اما فعلاً بازهم يك زن نقش اصلى قصه او را دارد.
اكنون «سالاد فصل» چه موقعيتى دارد:
مى دانيم كه مشكل اش بيش از هرچيز اين است كه چيز تازه اى براى گفتن ندارد. توطئه يك مرد براى به دام انداختن دخترى جوان، با سوء استفاده از نقطه ضعف او، كه همان ميل به رهايى از طبقه جنوب شهر است. اين قصه اى تازه نيست، هرچند مى توانست پرداختى تازه داشته باشد، اما ندارد، آيتم خاصى در آن نيست كه آن را برتر از فيلم هاى هم دوره اش كند يا متفاوت كند. حتى به تكرار ليلا حاتمى رسيده است.
موضوع مهم تر اين كه تكليف ژانر آن مشخص نيست. اينكه به چه ژانرى تعلق دارد و از چه زاويه اى بايد آن را نگاه كرد؛ ابتدا درامى اجتماعى است و از نيمه وارد تعليق مى شود. اين است كه مى توانيم بگوييم قصه در قالب ژانرى معين پيش نرفته و دچار چندپارگى است.
جدا از تغييراتى كه تهيه كننده و عوامل ديگر در كار فيلمساز ايجاد مى كنند و قصه ممكن است از حالت صحيح و اصولى آن درآيد، پيش از تمام اينها پرشاخ وبرگ بودن خط اصلى قصه است كه كار را كمى مشكل كرده است. قصه شاخه هاى بسيارى دارد و تماشاگر در شخصيت ها و روابط و فلاش بك و زندان و زن روانى و برادر غيرتى و…. چه چيزهايى كه غرق نمى شود. اينجا مشكل اين است كه وقتى براى نفس كشيدن نيست و فضا فرصتى براى شكل گيرى ندارد. در بخش اول، فضا و زمان صرف چگونگى به دام افتادن دختر مى شود، و جنبه هاى اجتماعى اش به ديالوگ هاى ميان او و پسرخاله اش محدود مى شود. نيمه دوم نيز صرف فرار از پليس و رو شدن توطئه براى تماشاگر مى شود. فيلم چندان به زيربناهاى اجتماعى نمى پردازد و از سويى فيلم جنايى تعليق زا نيز نيست.
فیلم ستارهها از آثار فریدون جیرانی| تغییر فاز نفروش برای تجلیل از بازیگری در سینما
بعد از «سالاد فصل»، جیرانی بدترین فیلمهایش را میسازد. سهگانه ستاره ها.
جیرانی در سال ۱۳۸۴ دست به کار ساخت یک فیلم سینمایی در تجلیل از مقام بازیگر در سینمای ایران زد. ستارهها اول قرار بود یک مجموعه سه اپیزودی باشد درباره پشت صحنه سینمای ایران اما با وسوسه تهیهکننده زیادهخواه، حمید اعتباریان تبدیل شد به یک سهگانه با سه فیلم بد!
فیلم اول «ستاره میشود» درباره بازیگری کهنسال است با بازی انتظامی فقید است که در پشت صحنه با بدرفتاری و تمسخر مواجه میشود و حالا که بهواسطه سنش و محدودیتش در جمع سیاهیلشکرها حضور دارد، بهانهای میشوذ تا فیلمساز نقبی به احوالات سیاهی لشکرها بزند.
«ستاره است» با بازی امین حیایی و نیکی کریمی حتی از سری اول هم فیلم بدتری است. آنقدر پرت و پلا و پیش پا افتاده که جایی برای صحبت نمیگذارد.
فیلم سوم «ستاره بود» که در مقایسه با دو فیلم قبلی کمتر فیلم بدی است، داستان مرگ یک ستاره قدیمی سینما را دنبال میکند.
هر سه فیلم به لحاظ ملاط داستانی، بیرمق بودند و مخاطب به سختی میتوانست این فیلمها را تا انتها دنبال کند. ابتدا جلد وسط («ستاره است») در سال ۱۳۸۵ روانه اکران شد و سپس جلد اول («ستاره میشود») ۲ سال بعد در اواخر سال ۱۳۸۷ و اوایل سال ۱۳۸۸ به روی پرده نقرهای رفت و جلد سوم هم هیچگاه رنگ پرده را در اکران عمومی ندید. جلدهای اول و دوم در مجموع حدود ۱۴۰هزار بیننده جذب کردند و رتبههایی بهتر از سیام نصیبشان نشد.
حال و هوای نوستالژیک فیلم و حضور بازیگران قدیمی کمی این فیلم سوم را جاندار میکند اما در مرور کارنامه جیرانی این سهگانه احتمالا آخرین چیزی است که برای تماشا بخواهید به سراغش بروید! اگر خود جیرانی شور سالیان جوانی را داشت، احتمالا تندترین نقد سینماییش را بر این فیلمها منتشر میکرد.
فیلم پارک وی از آثار فریدون جیرانی| باز هم یک عاشقانه-جنایی دیگر با چهرههایی جدید
«پارک وی» را میتوان فحشخوردهترین فیلم فریدون جیرانی دانست. فیلمی که بیش از هر فیلم دیگر او مورد استهزا و تمسخر قرار گرفته اما در بررسی دوباره، اتفاقا میتواند جز فیلمهای جالب و ویژه جیرانی دستهبندی شود که بسیار مهجور باقی مانده است. دیدگاه انتقادی محدود سینمای ایران، دست و پا زدن همیشگی در ملودرام و درامهای اجتماعی، عدم وجود سنت فیلمهای هارور و اسلشر همگی دست در دست هم میدهند تا فیلمی مانند «پارکوی» اصلا جدی گرفته نشود. جیرانی در این فیلم با بازگشتی به «قرمز» بعد از یک دهه، سعی میکند یک فیلم جالو اسلشر بسازد.
رعنا آزادی ور که با «مارمولک» و «هوو» و نیما شاهرخ شاهی با «مکس» معروف و مشهور شده بودند به عنوان نقشهای اصلی فیلم عاشقانه – جنایی «پارک وی» انتخاب شدند. در کنار این دو محمدرضا شریفی نیا و بیتا فرهی و نیوشا ضیغمی هم حضور داشتند.
داستان فیلم درباره دختر و پسری است که باهم آشنا میشوند و پسر بسیار عاشقپیشه بهنظر میرسد اما خیلی زود میفهمیم که یک بیمار روانپریش است. مشکل اصلی فیلم انتخاب رعنا آزادیور و نیما شاهرخشاهی است که هیچکدام برای نقشهایشان مناسب نیستند. ضمن اینکه همه عوامل فیلم مانند خود جیرانی به کاری که دارند میکنند و محصول خرق عادتی که دارند برای سینمای ایران میسازند اطمینان نداشتند. فیلم به اینواسطه دچار دوگانگی بیان سینمایی است و وقتهایی که به سمت ملودرام شدن جهت میگیرد، ناگهان تبدیل به یک سوپر فاجعه میشود. ولی فیلم در درآوردن صحنههای پر از احساس و خشونت و در بازسازی یک فاز اسلشر بسیار خوب عمل میکند و نفسگیر میشود.
فیلمبرداری فرج حیدری فقید تکاندهنده است و میتواند عنوان بهترین فیلمبرداری در میان همه آثار جیرانی را از آن خود کند.
بعد از «پارکوی» و با شکست فیلم در گیشه، دوران ریاست جمهوری دکتر احمدینژاد هم آغاز میشود و عملا امکان ساخت فیلمهای ملتهبی که سینمای محبوب جیرانی را میسازد، غیرممکن بهنظر میرسد. این دو عامل باعث میشوند وقفهای در روند فیلمسازی جیرانی اتفاق بیفتد و او در این میان به سراغ ساخت چند سریال از جمله «مرگ تدریجی رویا» برای تلویزیون میرود.
فیلم در جشنواره بیست و پنجم فیلم فجر چندان موفق نبود و به مذاق نویسندگان و منتقدان هم خوش نیامد. اما در اکران سال ۱۳۸۶ موفق شد حدود ۹۱۰ هزار بیننده را روانه سالنهای سینما کند و رتبه پنجم جدول پرمخاطبترینهای سال به فیلم جیرانی رسید.
فیلم قصه پریا از آثار فریدون جیرانی| مثلث عاشقانه ناموفق
بعد از بازیهای تجربی جیرانی در تلویزیون، او در سال ۸۹ پشتسرهم و با فاصله زمانی اندک این دو فیلم را میسازد.
«قصه پریا» به لحاظ قصه و داستان یک فیلم معمولی بهشمار میآید.باز هم یک مثلت عاشقانه و باز هم یک جنایت اما اینبار ناموفق.
اما صحنههایی که جیرانی در ساخت آنها تخصص دارد؛ یعنی لحظات ملتهبی غرق در احساس و خشونت توامان که از خشونت رفتاری تا کلامی و از عاشقانه تا محبت دوستانه را شامل میشود، در این فیلم خیلی خوب از کار درآمدهاند. مثل مکالمه مصطفی زمانی و مهناز افشار که منجر به ترک خانه از جانب زن میشود.
ضمن اینکه پایان فیلم هم عالی است و یک کوبندگی احساسی را در خود دارد که هم در سینمای جیرانی و هم در سینمای بعد از انقلاب، کم نظیر است. یک لحظه متمایز از سینمای ایران.
اما ترکیب ۳ نفره مصطفی زمانی، باران کوثری و مهناز افشار نه رنگ جشنواره را دید و نه روی پرده موفق به جذب تماشاگر شد.
«قصه پریا» تنها ۱۶۰ هزار تماشاگر داشت و در رده هجدهم جدول پربینندهترینهای سال ۱۳۹۰ ایستاد. سالی که فیلمهای پربیننده و تحسینبرانگیزی روی پردهها خودنمایی میکردند: «ورود آقایان ممنوع»، «جدایی نادر از سیمین» و «سعادت آباد».
فیلم من مادر هستم از آثار فریدون جیرانی| خوشساختترین عاشقانه-جنایی فریدون جیرانی
اینبار چند ترکیب سه نفره عاشقانه بر بستر یک داستان جذاب و یک فیلم خوش ساخت که باز هم به جنایت ختم میشد به عنوان فیلم جدید فریدون جیرانی بدون آنکه به جشنواره فیلم فجر برود روانه اکران عمومی شد: «من مادر هستم». حضور چهرههای محبوب و توانایی چون فرهاد اصلانی، پانتهآ بهرام، هنگامه قاضیانی، باران کوثری، حبیب رضایی، امیرحسین آرمان و ناصر طهماسب باعث شد تا نزدیک به ۴۰۰ هزار بیننده از فیلم دیدن کند و فیلم جیرانی در رده پنجم جدول پرمخاطبترینهای سال ۱۳۹۲ بایستد.
فیلم یک ملودرام اجتماعی بسیار تاثیرگذار است که بهواسطه موضوع حساس و همین تاثیرگذاریش حواشی زیادی را از سر گذراند و در نهایت هم بهواسطه تجمع اعتراضی چند جوان خام که جامعه و سینما را نمیشناسند و در تعصبات واپسگرایانه خود غرق شدهاند، از پرده سینماها پایین کشیده شد.
این فیلم شوکهکنندهترین پیچ داستانی را در میان آثار جیرانی دارد که همهچیز را به سمت قتلی میبرد که تماشاگر در ابتدای فیلم حتی یک درصد هم احتمال وقوعش را نمیداده.
فیلم با ظرافت رابطه میان نسلها را موشکافی میکند و به نتایجی میرسد که باز هم در سنت مضمونی سینمای ایران خصوصا در رابطه با اختلاف نسلها کمنظیر و مثالزدنی است.
فیلم خواب زدهها از آثار فریدون جیرانی| یک وصله ناجور در کارنامه جیرانی
یک کمدی نهچندان موفق با محوریت زنپوشی اکبر عبدی که بلافاصله ۲ سال پس از نقشآفرینی موفقش در نقش یک پیرزن در فیلم «خوابم میآد» اینبار تنها به تکرار ختم شده بود. فرهاد اصلانی، ساره بیات، شقایق فراهانی، صابر ابر و چند بازیگر دیگر و باز هم عدم حضور در جشنواره فیلم فجر در اکران سال ۱۳۹۳ تنها حدود ۳۱۰ هزار تماشاگر را جذب سالنهای سینما کرد و رتبه ای بهتر از یازدهم نصیب فیلم نشد.
«خوابزدهها» نه ربطی به کارنامه و مدل سینمای جیرانی دارد و نه ارزش صحبت کردن و تماشا کردن! پس از رویش رد میشویم.
فیلم خفه گی از آثار فریدون جیرانی| یک فیلم تجربی موفق
فریدون جیرانی پس از گذشت سه سال از «خواب زدهها» به سمت ساخت فیلمی خاص قدم برداشت. اینبار هم یک عاشقانه جنایی اما نامتعارف با بازی درخشان نوید محمدزاده و الناز شاکردوست.
«خفهگی» را هم میتوان در كنار قرمز و یا شام آخر، در میان بهترین آثار فیلمساز قرار داد. فیلمی سرپا و سرحال که با فیلمهای معمولی كه در سینما ایران میبینیم كمی متفاوت است و مخاطب اصلیاش هم نه عامه مردم که عشق فیلمها و مخاطبان جدی و تخصصی سینما هستند. احتمالاً «خفهگی» برای یك مخاطب معمولی، فیلمی گنگ، بیهدف و سخت فهم به نظر برسد و یا از سیاهوسفید بودن فیلم حوصلهاش سر برود، اما تماشاگر حرفهایتر بهخوبی متوجه ویژگیهای بارز «خفهگی» و داستان متفاوتش برای سینمای ایران میشود.
جالبترین نكته درباره«خفه گی» رجعت به فيلم نوآر و بازی كردن با آن است. جيراني خلاق كه در شصت و اندی سالگیاش شبيه به جوانهایی پرشور و پرانرژی فيلم ساخته، بازی جالبی با ژانر نوآر راه میاندازد، انگار كه جای قهرمان و ضدقهرمان را تغيير دهد. در «خفه گی» جای قهرمان و فمفتال عوض میشود. نويد محمدزاده تبديل میشود به مرد اغواگر و الناز شاكردوست، طعمه.
سويه اجتماعی ابتداي فيلم بيشتر و بيشتر شخصی و متمركز روی زندگی شخصیتها میشود. گرافيك سیاهوسفید تصوير و فیلمبرداری وايد و هیجانانگیز مسعود سلامی كه از همان آغاز، يادآور فضای فیلمهای نوآر بود، حالا منطق فرمیاش نمايان میشود. «خفه گی» كه سایهای از فیلمهای نوآر را به ذهن تماشاگر متبادر میکرد، از اينجا به بعد، دقيقش را بخواهيد از سكانسی كه پرستار از روی پلهها میافتد، تبديل به نوآری تمامعیار میشود. به ياد داريد كه چطور نوآرهای مهم و بهیادماندنی مانند غرامت مضاعف و يا سانست بلوار، داستان خود را با نمايش شخصيت اثيری خود بر بالاي پلهها و پايين آمدنش (كه به مثابه هبوط شخصيت به جهان نفرینشده و تيره و تار فيلم است.) آغاز میشوند؟
جیرانی پس از «پارک وی» (۱۳۸۵) و پس از ده سال با «خفه گی» در جشنواره شرکت کرد و البته جز کسب سیمرغ بلورین برای جلوههای ویژه میدانی در بخش دیگری حتی نامزد هم نشد اما در بیستمین جشن خانه سینما در هفت بخش نامزد شد و مسعود سلامی برای فیلمبرداری فیلم تندیس زرین را به خانه برد.
فیلم در اکران عمومی با وجود فضای تلخ و خاص و البته سیاه و سفید فیلم توانست نزدیک به ۵۰۰ هزار تماشاگر داشته باشد و رتبه یازدهم جدول پرمخاطبترینهای سال را از آن خود کند.
فیلم آشفته گی از آثار فریدون جیرانی | باز هم تجربه جدید ولی…
جیرانی در ادامه روند تجربهگراییاش «آشفته گی» را ساخت که برخلاف «خفه گی» فیلم سخت و عجیب و غریبی بود هم در روایت و هم در تصاویر و قابها.
«آشفتهگی» داستان دو برادر دوقلوی همسان، با ظاهری یکسان و شخصیتهای متضاد (هر دو با نقشآفرینی بهرام رادان) است که اتفاقی غیرمنتظره زندگی آنها را تحتتاثیر قرار میدهد و از سوی دیگر آشنایی با زنی اغواگر (مهناز افشار) مقدمه سرانجامی شوم میشود... بنا به سنتهای ژانر، همین خط داستانی ساده با پیچشهای غیرمنتظره، شخصیتها را در مسیر جنایت قرار میدهد. چیزی که در آثار قبلی جیرانی نیز شاهد آن بودهایم.
وسوسه، خیانت، تباهی و فساد؛ اینها تقریبا عناصر اصلی قصههایی هستند که به نمونههایی درخشان در سینمای جنایی و فیلمهای نوآر منجر شدهاند. قبل از ادامه بحث شاید این توضیح ضروری باشد که وقتی درباره فیلم نوآر حرف میزنیم، با آثاری از ژانر جنایی سروکار داریم که لحن، فضا و شیوه اجرای اکسپرسیونیستی آن بر تمهای درونی و خط داستانی گرهخورده به سرنوشت محتوم شخصیتها تاکید دارد. در اکثر آثار مهم دهه چهل و پنجاه میلادی که دوران طلایی فیلم نوآر در سینمای آمریکاست، معمولا شخصیتهای درگیر روزمرگی در طمع و وسوسه برای رسیدن به یک زندگی بهتر دست به جنایت میزنند اما خیلی دیر متوجه میشوند که توطئهای در کار بوده و آنها فقط مهرهای از یک بازی بزرگتر بودهاند که در پایان باید قربانی شود. و البته که در این میان نیز همیشه پای یک زن در میان است! زنی مقاومتناپذیر که آغوشش همچون تارعنکبوت برای جذب قربانی گشوده شده است.
زوج بهرام رادان و مهناز افشار پس از گذشت حدود ۱۷ سال از فیلم پرفروش «شور عشق» اینبار اما نتوانستند مخاطبان زیادی را به سالنهای سینما بکشانند. تنها حدود ۵۰ هزار نفر از فیلم دیدن کردند و رتبه چهل و پنجم جدول پرتماشاگرترینهای سال ۱۳۹۷ به فیلم جیرانی رسید.
آثار فریدون جیرانی در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی | خوب، بد، زشت
فریدون جیرانی طی فعالیت فیلمسازیاش ۳ سریال را هم کارگردانی کرد: «مرگ تدریجی یک رویا»، «تعبیر وارونه یک رویا» و «نهنگ آبی» که در اولی موفق بود در دومی ناموفق و سومی هم که حتی به پایانبندی و ارزشگذاری هم نرسید.
فیلمشناسی
سال | نام فیلم | مسئولیت |
---|---|---|
۱۳۹۷ | نهنگ آبی (سریال نمایش خانگی) | کارگردان |
۱۳۹۷ | آشفتهگی | نویسنده، تهیهکننده و کارگردان |
۱۳۹۵ | خفهگی | نویسنده، تهیهکننده و کارگردان |
۱۳۹۴ | تعبیر وارونه یک رؤیا (سریال) | نویسنده و کارگردان |
۱۳۹۲ | خواب زدهها | کارگردان |
۱۳۹۱ | داستان عوضی | نویسنده، تهیهکننده و کارگردان |
۱۳۸۹ | من مادر هستم | کارگردان |
۱۳۸۹ | قصه پریا | کارگردان |
۱۳۸۶–۱۳۸۵ | مرگ تدریجی یک رؤیا (سریال) | کارگردان |
۱۳۸۵ | پارک وی | کارگردان و فیلمنامهنویس |
۱۳۸۴ | زاگرس | طرح اولیه داستان (کارگردان: محمدعلی نجفی) |
ستارهها ۳: ستاره بود | کارگردان و فیلمنامهنویس | |
ستارهها ۲: ستاره است | کارگردان و فیلمنامهنویس | |
ستارهها ۱: ستاره میشود | کارگردان و فیلمنامهنویس | |
۱۳۸۳ | سالاد فصل | کارگردان و فیلمنامهنویس |
۱۳۸۱ | صورتی | کارگردان و فیلمنامهنویس |
۱۳۸۰ | شام آخر | کارگردان و فیلمنامهنویس |
سفر به فردا | (کارگردان: محمدحسین حقیقی) | |
۱۳۷۹ | آب و آتش | کارگردان، فیلمنامهنویس و سرمایهگذار |
۱۳۷۷ | قرمز | کارگردان و فیلمنامهنویس |
۱۳۷۴ | غریبانه | فیلمنامهنویس (کارگردان: احمد امینی) |
اشک و لبخند | فیلمنامهنویس (کارگردان: شاپور قریب) | |
۱۳۷۳ | در کمال خونسردی | فیلمنامهنویس (کارگردان: سیامک شایقی) |
۱۳۷۱ | دو همسفر | فیلمنامهنویس (کارگردان: اصغر هاشمی) |
دو روی سکه | مشاور فیلمنامه (کارگردان: محمد متوسلانی) | |
گریز | فیلمنامهنویس (کارگردان: ناصر مهدیپور) | |
۱۳۷۰ | نرگس | نورپرداز و مشاور و فیلمنامهنویس (کارگردان: رخشان بنیاعتماد) |
۱۳۶۹ | در آرزوی ازدواج | فیلمنامهنویس (کارگردان: اصغر هاشمی) |
۱۳۶۸ | زیر بامهای شهر | فیلمنامهنویس (کارگردان: اصغر هاشمی) |
۱۳۶۷ | شب حادثه | طرح اولیه داستان (کارگردان: سیروس الوند) |
۱۳۶۶ | صعود | کارگردان |
۱۳۶۵ | تصویر آخر | فیلمنامهنویس (کارگردان: مهدی صباغزاده) |
دبیرستان | مشاور کارگردان (کارگردان: اکبر صادقی) | |
۱۳۶۴ | گمشده | فیلمنامهنویس (کارگردان: مهدی صباغزاده) |
۱۳۶۳ | گلهای داوودی | فیلمنامهنویس (کارگردان: رسول صدرعاملی) |
۱۳۶۲ | پرونده | فیلمنامهنویس (کارگردان: مهدی صباغزاده) |
سناتور | فیلمنامهنویس و دستیار کارگردان (کارگردان: مهدی صباغزاده) | |
۱۳۶۱ | رهایی | فیلمنامهنویس (کارگردان: رسول صدرعاملی) |
۱۳۶۰ | آفتابنشینها | فیلمنامهنویس (کارگردان: مهدی صباغزاده) |
جدول تعداد مخاطبان آثار فریدون جیرانی در سینمای پس از انقلاب
نام فیلم | سالساخت | سالاکران | تعدادتماشاگران | رتبه در جدولپرمخاطب ترین های سال اکران |
صعود | ۱۳۶۶ | ۱۳۶۷ | ۲۶۱,۳۰۴ | ۶۵ |
قرمز | ۱۳۷۷ | ۱۳۷۸ | ۳,۰۶۱,۰۱۰ | ۱ |
آب و آتش | ۱۳۷۹ | ۱۳۸۰ | ۵۵۳,۳۵۹ | ۱۱ |
شام آخر | ۱۳۸۰ | ۱۳۸۱ | ۱,۰۵۸,۲۰۷ | ۵ |
صورتی | ۱۳۸۱ | ۱۳۸۲ | ۴۳۵,۶۶۲ | ۹ |
سالاد فصل | ۱۳۸۳ | ۱۳۸۴ | ۵۷۴,۳۴۲ | ۱۱ |
ستاره ها (ستاره می شود) | ۱۳۸۴ | ۱۳۸۷ | ۵۷,۷۹۹ | ۳۵ |
ستاره ها (ستاره است) | ۱۳۸۴ | ۱۳۸۵ | ۸۰,۰۲۵ | ۳۱ |
ستاره ها (ستاره بود) | ۱۳۸۴ | اکران نشد | ||
پارک وی | ۱۳۸۵ | ۱۳۸۶ | ۹۰۴,۴۱۵ | ۵ |
قصه پریا | ۱۳۸۹ | ۱۳۹۰ | ۱۶۰,۴۶۳ | ۱۸ |
من مادر هستم | ۱۳۹۰ | ۱۳۹۱ | ۴۰۰,۰۲۷ | ۵ |
خواب زده ها | ۱۳۹۲ | ۱۳۹۳ | ۳۰۷,۶۰۷ | ۱۱ |
خفه گی | ۱۳۹۵ | ۱۳۹۶ | ۴۷۱,۹۵۱ | ۱۱ |
آشفتگی | ۱۳۹۷ | ۱۳۹۸ | ۵۱,۵۵۰ | ۴۵ |